وقفه در سفر محمد سپهر
سلام گلم عزیزم. امروز اولین روز ماه مبارک رمضانه. ببخش که این چند روز حرفهای گفتنی را نشد بنویسم. چون هم مسافرت بودیم ، هم این چند روز خیلی گرفتار بودم. و اما سفر به مشهد. مطلبی را که می نویسم مربوط به روز چهارشنبه ١٣٩٠/٠٤/٢٩می باشد. مثل اینکه بعد از ناهار عمه ایزدی "مربی مهدت" به بابایی زنگ می زنه که چه کار کنه ؟! تو رو بخوابونه یا نه؟! که بابایی می گه سفر بعداظهر ما کنسل شده. وقتی اومدم دنبالت و موضوع رو با هات در میان گذاشتم و گفتم که شب نمی ریم مشهد چون قطار خراب شده . خیلی ناراحت شدی . بغض کردی و گریه کردی و مدام می گفتی: چرا قطار خراب شده؟! اینم عکست زمانی که روی صندلی مهد کودک نشسته بودی! وقتی آمدیم خونه بردمت حمام. همیشه تو...