گشت و گذار محمد سپهر در سرعين
عزيزم سلام صبح امروز به تهران رسيديم .هرچه اصرار كردم پيش ماماني بموني گوشت بدهكار نبود كه نبود . با وجود خستگي تمام بعد از خوردن صبحانه لباس هايت را اتو كردم و به سمت محل كار راه افتاديم.چون يه لقمه نان خورده بودي در مغازه كلانا در پارك وي برات صبحانه يه ساندويج بوقلمون خريدم تا گشنه وارد كلاس نشي. گلي خاله جور كرده بود كه از چهارشنبه در سرعين باشيم.براي همين عصر سه شنبه زود وسايل را گذاشتم تا بعد از عروسي آقاي يزداني( همكار يا سرباز) بابا براي ساعت 23:30 دقيقه شب در ترمينال غرب باشيم و با ماماني و آبجي مريم(خواهر زاده ام) و خاله به اردبيل وبعد سرعين باشيم. وقتي به ترمينال رسيديم در بغل بابا افتاده بودي و التماس ...