سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 20 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

تاج سر مامان

محمد سپهر و عموهاي فتيله اي !

عزيز دلم سلام..........قبلا روي وبت شعري را كه در مورد امام خميني خوانده بودي را گذاشته بودم........يه چند وقتي يه كه شعر"اي ايران"را برات گذاشتم...رفته بوديم خونه عمو مجيد ...قرار بود دومين مناظره انتخاباتي از تلويزيون پخش  بشه...بابا داشت استراحت مي كرد كه عمو تارش را آورد و شما خوندي...... فكر كنم يه چند روز مونده بود به سالگرد رحلت امام ، كه عمو روحاني از وبلاگ( پرسمان) تماس گرفت و گفت: محمد سپهر دوست داره سر برنامه فتيله ها حاضر بشه...خوشحال شدم كه عمو به فكرمونه...گفت: به شرطي كه همين شعر امام خميني (ه) را بخونه..چون پيشنهادش را به آقاي مسلمي دادم.....سرم خيلي شلوغ بود..درگير خبرهاي انتخاباتي..تازه مي خواستند برام شيفت هم بذارند...
11 تير 1392

مولا بيا!

یک سال دیگر هم گذشت و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد... مولا بيا درست است كه اكثريت قریب به اتفاق ما شیعیان در تمام سال از شما  غافلیم، و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از شما  یاد می‏کنیم... اما آقای ما! به روسياهي‌مان نگاه نکن و به دستهايمان که خالي اند، و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند، قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را مي‌خوانند... تاج سر مامان در حياط مسجد: مادر ساعت 10:00صبح ...
2 تير 1392

محمد سپهر و امام !

مثل هرسال 14 خرداد رفتيم جماران! البته تو بيشتر از ما مشتاق بودي .لباس ارتشي ات را تنت كردي و گفتي : فقط با همين لباس مي يام فهميدين ؟(جديدا ياد گرفتي وقتي كلامت را مي خواهي تاكيد كني و ما آنرا موبه مو اجرا كنيم بگي :فهميدين؟!) بابايي با حوصله لباس هاتو خوب اطو كرد...رسيديم توي كوچه...يه حس قشنگي مي ياد سراغتون..نمي دونم تا حالا رفتين يا نه؟  وقتي فكرشو بكني كه يه روزي  امام خميني از  همين كوچه ها عبور كرده...... هوس پفيلا كردي رفتم توي مغازه تا برات بخرم.... صاحب مغازه وقتي تورا توي لباس نظامي ديد ، گفت :از كجا اومدين..تو كه متوجه طعنه پنهان صاحب مغازه شدي..به تندي گفتي:"به توچه؟!"همين شد سوژه...او كه خوب متوجه منظورت نشده ...
1 تير 1392

محمد سپهر در استوديوي انتخابات!

موضوع برنامه "سلام كوچولو"انتخابات بود و تو براي خانم وكيلي صحبت كردي كه دوست داري با مامان و بابا برين انتخابات و راي مارا در صندوق بندازي .حتي گفتيكه بابا بهت مي گه كمتر پويا نمايي تماشا كني و اجازه بدي تا او اخبار انتخابات را گوش كنه كه كلي از اين حرفها خانم وكيلي خنديد.در يه برنامه ديگه هم شعر "گل گندم "را خواندي و درباره كاشتن گندم صحبت كردي. خانم وكيلي ازت پرسيد اگه بخواهيم بيابان را آباد كنيم بايد چه كاركنيم كه تو گفتي :اول زمين را شخم مي زنيم و بعد دونه مي پاشيم كه يهو امير حسين گفت:حالا دوده از كجا بياريم كه اين جمله شد سوژه خنده! وقتي برنامه تمام شد گفتي:كمرم درد گرفت از بس با خانم وكيلي كشاورزي كرديم.من بميرم براي اين كمر دردت.....
6 خرداد 1392

به بهاته ميلاد نور!

تولد مولا امير المومنين  امام رحمت ، حضرت علي (ع) بر همگان مبارك روز پدر ، روز مرد ، بر مردان عزيز كشورمان مبارك روز پدر ، بر پدر عزيزم ، همسر هميشه مهربانم و سيد محمد سپهر گل پدر آينده مبارك....   يه لطيفه اي كه محمد سپهر اونو تعريف مي كنه و از ته دل مي خنده ...البته بيشتر جلوي باباش تعريف مي كنه...ببخشين  از دوستان آقايي كه مارا مي خونن..(خودم  براش تعريف كردم)... محمد سپهر دستاشو مثل بلندگو جلوي دهانش مي گيره و باصداي بلند و رسا مي گه....دودورو دودور... دودورو دودور... پدرا ، مردها منتظرن هديه روز مرد نباشين چون كشتي اي كه قرار بود زيرپوش و جوراب از چين بياره توي آبهاي دريا غرق شده.... حالا منو بگو دس...
1 خرداد 1392

محمد سپهر در باغ پرندگان لويزان!

چند وقتي بود كه  مي خواستيم ببريمت باغ پرندگان ولي فرصت نمي شد، جمعه بهترين بهونه بود كه بعد از خوردن صبحانه راهي بشيم. گفتم ماماني بلند شو گفتي:يه كم پويا نمايي ببينم بعد . يه كم پويا نمايي شما شد ساعت 11 صبح .بازور راهيت كردم...در حاليكه تلويزيون را خاموش مي كردم گفتي: مامان مگه تو آن شرلي را دوست نداشتي.گفتم :چرا عزيزم ولي الان بايد بريم دير مي شه ها..... باغ پرندگان درست روبروي خونمونه..براي همين  فقط چند تا كيك ، يه آب ميوه ، آب و مقداري بادام زميني برداشتم ......سمت چپ  پاركينك  با ون بازديد كنندگان را به سمت درب اصلي باغ مي بردند. جالب بود در محوطه اي كه 5 برابر باغ پرندگان اصفهان بود ، مجموعه اي اززيباترين پ...
29 ارديبهشت 1392

محمد سپهر در اتاق مديريت راديو ايران!

ميهمان هاي اين هفته برنامه "سلام كوچولو" خردسالان  شيرخوارگاه  شهيد تركماني بودند.  شب قبل به محمد سپهر گفته بودم كه حسابي حواسشو جمع كنه و به بچه ها محبت كنه و با اونا دوست باشه .وقتي سيد كوچولو را به استوديو بردم..خوشبختانه روي خوش نشون داد و با خيلي هاشون دوست شد تا جايي كه وقتي اونا مي رفتن، .مي خواست باهاشون بره. من كه حسابي از پا افتاده بودم چون غير از شما بايد به 12 كودك ديگه هم مي رسيدم...تشنه نباشن..خسته نباشن..گرسنه نباشن...وقتي برات گفتم كه بيشتر اينها پدر و مادر ندارن..خيلي نارحت شدي تا جايي كه چشمهات پر اشك شد و گفتي:" مامان اينا گناه دارن"!  وقتي اشك هاتو  ديدم ديگه جرات نكردم بگم كه خيلي هاشون هم د...
25 ارديبهشت 1392

محمد سپهر كتاب باران مي شود!

ما هم به نمايشگاه كتاب رفتيم و گل پسري مثل هميشه خودش كتاب هاشو انتخاب كرد، از فرهنگ تصويري  دانياسور ها براي كودكان گرفته تا 21 قصه  از جادوگرها ، ارواح و هيولاها، كتاب هاي بر چسب(هر كسي كار خودش بارخودش ، مي مي ني كجاست؟) نشر فندق و كتاب آموزش الفباي فارسي.(اندازه قد و نيم قدها و خمير بازي آريا را خودم برات  خريدم چون خمير بازيت  تمام شده بود و اون اندازه گيري جالب بود  ، كنار ديوار اتاقت نصب كردم تا خودت اندازه ات را بخوني و متوجه رشدت بشي)! البته براي ناهار الويه درست كرده بودم و با خودمون  به نمايشگاه برديم .وقتي در محوطه باز ناهار خورديم و كمي استراحت كرديم شيرجه زدي به سمت كتابها توي مسير راه كلي هم باز...
24 ارديبهشت 1392

اولين تشويق تاج سر توسط معاونت صدا!

عسل دلم سلام ، خوبي امروز مي خوام از اولين تشويقت توسط معاونت صدا صحبت كنم. مامانت بله خودم را مي گم به عنوان بانوي نمونه معاونت انتخاب شده بود.براي همين مي خواستن توي جشني كه روز چهارشنبه 18 ارديبهشت برگزار مي شه تشويقمون كنن. يادته قبلا در جشنواره "طنز و تبسم"كه برده بودمت خيلي گريه كردي كه چرا به من جايزه ندادن! آخه گلي  من كه مقاله ننوشته بودم.براي همين بهترين بهونه بود كه اسمتو آفيش كنم و تو هم بيايي و خوشحال بشي. وقتي به مربي ات گفتم ساعت 13 مي يام دنبال گل پسري گفتي: مامان براي خاله تعريف كن كه مي خوام بيام تشويقت كنم.قربونت برم كه واقعا منو دوست داشتي تشويق كني. راس ساعت 13 اومدم دنبالت ، بعد از ديدت كارتون بره ناقلا رفتيم س...
23 ارديبهشت 1392

رجب آمد

فصل عبادت و نوشيدن از نهر گواراي رجب مبارك باد عسل دلم سلام ، اين روزها و شبها روزهاي و شبهاي خوبيه چون ماه مبارك رجب اومده ، ماه خدا، ماه نيايش ! امام محمد باقر (ع) امام پنجم ما فرمودند: اگر مومني را دوست داريد ، آمدن ماه رجب را به او مژده دهيد! اميدوارم ما هم خانواده خوبي باشيم و  از كارهاي خوب استقبال كنيم......الهي آمين تاج سر پيشاپيش اين روزهاي فرخنده و اعياد مبارك! مادر ساعت 9:11صبح ...
23 ارديبهشت 1392