سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

تاج سر مامان

هديه تاج سر و روز مادر!

دستم به دامانت مادر پسرم: بشارت  است  بر اهل  زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است! نام تو، ریشه شر را خشکاند و آتش دوزخ را سر کرد بر پیروان طریقه رستگاری. خانه وحی، با درخشش نام تو، روشن‏تر شد، تا نشانه‏ای باشد بر حرمت زن، تا دیگر رنگ چهره‏ها با شنیدن صدای تولد دختران، کبود نشود؛ تا دیگر سنت‏های جاهلانه میان دختر و پسر، خطی نکشد ...... پسرم امروز روز ميلاد دخت نبي است ، روز مادرتون مبارك...... گل پسري ديروز منو حسابي شگفت زده كرد نه به خاطر انگشتري ! نه ، وقتي از مهد تحويلش گرفتم گفت:مامان شما يه هديه دارين، در كيف را كه باز كردم پاكت قشنگي به رنگ زرد و نارنجي بود با پروانه هاي قشنگ...توي پاكت ...
11 ارديبهشت 1392

تاج سر و مسابقه راديويي!

از دست نديد: صداي سيد محمد سپهر را همين  جمعه در مسابقه "چهارفصل"بشنويد! از مسابقه راديويي تا دايي قلابي! چند وقتي يه كه براي وب مطلب ننوشتم براي همين موندم كه از جملات بالا كدامش را به عنوان تير انتخاب كنم.به خوبي خودتون ببخشين و بخونين. قبل از هرچيز بدون هيچ مقدمه: تولد حضرت زهرا(س) روززن، روز مادر برهمگان مبارك... بريم سر صحبتهاي خودمون:  سلام عسل دلم خوبي ، صبح خوب سرسره بازي كردي! از امروز به هم قول داديم قبل از مهد چنددوري هم سرسره بازي كني، باشه به يه شرط اينكه شب زود بخوابي تا صبح مجبور نباشم دوباره بغلت كنم و مابقي خوابت را به جا بياري ! يكشنبه هفته پيش بعد از ضبط برنامه "سلام كوچولو" همكارم گلكار ...
10 ارديبهشت 1392

آستان قدس رضوي بايد جواب بده!

برات گفتم وقتي كه از كربلا برگشتيم ...چون توي مرز مهران بابا متوجه شد(پسر عموش) كه شما اونو   آقا جون صدا مي كردين  فوت كردن،   سريع خودمان را به مشهد برسونيم كه بتونيم در مراسم سوم حضور داشته باشيم ...ديگه برامون فرق نمي كرد كه چه بليطي را تهيه كنيم  داداش لطف كرد و براي ساعت 8 شب  بليط ماشين گرفت.فرصت داشتم كه حمامت كنم و لباس هامون را زود بشورم و خشك كنم و وسايل را در چمدان بذارم و حركت كنيم.درست ساعت 8صبح به مشهد رسيديم ...دوست نداشتم بدون زيارت و رساندن سلام امام موسي كاظم به روستاي پدري بريم....بدو بدو به سمت حرم روانه شدم البته بدون شما !خيلي خسته بودي گل پسري ...گفتي خونه عمه مي مونم..من و بابا را...
9 ارديبهشت 1392

چقدر دلم مي خواست مرد باشم!

وقتي يه جوجه آخوند كسي كه درست همسن و سالم بود تونست سر 60 نفر را شيره بماله ! پول گزافي  بگيره و يه ذره خدمات نده... چقدر دلم مي خواست مرد باشم و بهش بگم تو آخوند نيستي تودزدي در لباس روحانيت! وقتي كه قرار بود ،  لحظه تحويل سال در حرم امام حسين (ع) باشيم ولي خلف وعده كرد، ماراچرخوند و چرخوند ...تا نصفه راه كربلا برد....بعد دوباره مارا به سمت نجف راهي كرد به اين بهانه كه مي خواد بهترين هتل را برامون توي كربلا بگيره...دلم مي خواست مرد باشم چشم به چشمش گره بزنم و بگم  خيلي پستي! حرم معشوق! وقتي توي مسير نه خودش از امامان صحبت كرد...نه مداحي داشت كه مارا به فيض برسونه ...وقتي براي پيرمرد پير زن هاي كاروان ، گاري جور ن...
8 ارديبهشت 1392

دلم غذاي حضرتي مي خواست !

مي خواستم قسمت دوم سفرنامه كربلا را بذارم كه پيغامي  از عموروحاني به وبم رسيد بدين منظور: "سلام. الان کربلا هستم و دعا گوی شما که دارم نظر میگذارم براتون . موفق باشید" دلم هري ريخت ...خدايا دلم هنوز بين الحرمين مونده...ومن چقدر محتاج به دعايم..... واما ادامه ماجرا: متوجه شدم كه در حرم حضرت ابوالفضل (ع) غذاي حضرتي مي دن....تصميم گرفتيم كه براي آخرين روز حتما اين غذارا تهيه كنيم . بعد از نماز صبح ،  به گوشه سمت راست صحن رفتيم و ما هم در نوبت ايستاديم ..اما خادمي ، كسي نيومد كه اعلام كنه چه ساعتي پاسپوت ها را مي بينين...بعد از يك ساعت گفتم نكنه خبري از غذا نباشه ....بهتره از كسي بپرسيم ..اما كسي جواب نمي داد حتي خادم هاي...
7 ارديبهشت 1392

به كسي راي مي دم كه بتونه ...

ب ه كسي راي مي دم كه بتونه ارزش پول ايراني را 10 برابر پول عراقي كنه ! قبل از هر چيز  مي خوام بگم  امروز با شما تاج سرم زيارت عاشورا بودم...براي مادر حضرت ابوالفضل ام البنين سوگواري كرديم...دلم دوباره پر مي زنه به سمت حرمش ...من كه نرفتم بقيع ...اما دلم انگار بين الحرمين مونده.....يادم نمي ره بدوبدوهايي كه توي اين مسير داشتيم اينكه دلم نمي اومد دردودلم را به حضرت ابوالفضل بگم...دوست داشتم با حسينم نجوا كنم....توي زيارت عاشورا تو هم به سينه ات مي زدي و مي گفتي: اي شاه بي سر السلام....عريان پيكرالسلام....خونين حنجر السلام.... دلتنگي من و تاج سر! بعله بلاخره نوشتم سفرنامه كربلارا.......دوست داشتم زودتر از اين ب...
4 ارديبهشت 1392

جناب سروان ، سلام !

سلام به عزيز دل مامان به بهار نارنج خوشبويم خوبي گلم ؟ عزيزم سروانم ، سربازم خوبي؟ حتما مي گي چي شده كه مامان اين طوري و با اين كلمات قربون صدقه ام مي ره؟چه كار كنم از اين كارات ؟يك هفته مانده به روز29 فروردين روز  ارتش  ، تو به استقبال اين روز رفتي و شب و روزت شده پوشيدن لباس نظامي !تازه چه كيفي هم مي كني وقتي كسي بهت مي گه جناب سروان! پنج شنبه هفته پيش كه برده بودمت سر ضبط  برنامه خاله شادونه برنامه اي كه قراره از شبكه هاي  جام جم 1،2 و 3  پخش بشه بهترين بهونه بود كه بريم ميدان امام حسين و از اولين مغازه اي كه لباس براي بچه ها ديديم خريدمون را بكنيم.البته بماند كه بابا دوست داشت مدل كامپيوتري برات بخره و تو اصرار...
28 فروردين 1392

براي سلامتي بابا حاجي دعا كن !

سلام شكوفه بهار نارنج،عسلم، گلم، امروز اولين روز كاري ام  است .  ديشب از سفر مشهد برگشتيم البته ما موقع سال تحويل نجف  اشرف حرم حضرت امير المومنين (ع)بوديم و تو در اين سفر با امام اولت آشنا شدي الهي قربون اون دل كوچيكت برم كه اونجا تب كرده بودي و كنار جانمازم دراز كشيده بودي و توي تب مي سوختي خيلي دلم مي خواست كه توي مسجد بدو بدو كني و از اين مقام به سمت اون مقام بري وقتي اعمالم تمام شد بردمت كنار محل ضربت خوردن حضرت علي (ع) ، و از اون حضرت خواستم زودتر تبت فروكش كنه .الهي قربون اون حافظه ات برم كه خواستي ببرمت سر قبر مختار اونجا چقدر خواستم كه سرباز امام زمان بشي. روده درازي كردم  وقتي از عتبات عاليات برگشتيم  متو...
17 فروردين 1392

يكسال گذشت!

سلام خوشبوترين شكوفه زندگيم ، عزيزم  سيد محمد سپهرم ، گلي حواست هست  يكسال گذشت با همه خوبي هاش و بدي هاش البته من زياد موافق كلمه" بديگ نيستم پس بايد جمله ام را اينطور اصلاح كنم.يكسال گذشت با همه فرازها و نشيب هاش .با همه بلندي هاش و بدوبدوهاش ! عزيزم  اين روزها آخرين روزها و ثانيه هاي سال 1391 سالي كه در حرم امام رضا (ع) با" يا مقلب القلوب " ذهنمان را شاد كرديم  از ته دل براي هخمه دعا كرديم و عاقبت به خيري را زمزمه كرديم . امسال هم دوست داشتيم لحظه تحويل سال كنار  ضريح امام هشتم باشيم اما قسمت اين گونه ورق خورد. پنج شنبه اي متوجه شدم ماماني و خاله راهي سفر كربلا هستند وقتي اسم كربلا را شنيدي بلور دلت لرزيد &n...
27 اسفند 1391

محمد سپهر و نوروز 1392

سلام عزيز دلم ، گلم بود و نبودم هفته پيش عكس هاي خوشگلت را تحويل گرفتم و اگه اجازه بدي  امروز اونا را به ياد گار برات مي ذارم. عکس های نوروز 1392، عکس هایی که کنار سفره هفت سین در مهدکودک ازت انداخته بودن ، .به این امید که همیشه خوب و خوش باشی ! البته ناگفته نمونه که لباسهاتو  بازم خودت انتخاب کردی و اين نشان مي ده كه پسرم داره كم كم بزرگ مي شه ، مرد  مي شه كنار سفره هفت سين: در ادامه عكس دسته جمعي و ژست هاي ديگه گل پسر را ببينيد: عكس روي تخته شاسي! عكس دسته جمعي! نشسته ها:يوسف تاج سرو  دوقلوها: امير حسين و امير علي مهري كه وسطشان پرهام زند نشسته ايستاده ها: تاج سر مامان ،  فاطمه جو...
26 اسفند 1391