از برف بازی سید در تاسوعای حسینی تا دزدیده شدن اسکوتر
عزیز دلم همه مشغول آماده کردن وسیله پذیرایی از عزادارن حسینی بودند ما هم تازه رسیده بودیم ، وقتی چشمت به برف افتاد از خوشحالی داشتی بال در می آوردی آنقدر بازی کردی که همه لباسهایت را با خاک و گل یکی کرده بودی. هر چی گفتم الان دسته زنجیر زنی می رسه فایده ای نداشت ، تا اینکه عزاداران به سمت تکیه آمدند و تو هم مشغول زدن سنج شدی . البته به تکیه تیدجان هم رفتیم که تعزیه را ببینی.برات جالب بود که ماجرای کربلا را باز هم بشنوی و ببینی.چقدر برای علی اکبر حسین ناراحت شدی که شهید شد .در حین تعزیه هم بی وقفه سوال می پرسیدی که چرا دشمن این کارا را می کنه؟چرا علی اکبر شهید می شه؟چرا دشمن آب را به روی یاران امام حسین می بنده و چرا علی ا...