سفر به مشهد و شب عید
سلام خوشبوترین شکوفه دلم.سلام گل همیشه بهارم.واقعا دلم برات تنگ شده.گاهی احساس می کنم محمد سپهر مامان با تاج سر خیلی فرق می کنه.چون با محمد سپهر گل حرف می زنم ، بازی می کنم گلی گاهی حرف گوش می کنه با خنده های مامان می خنده اما تاج سر منتظره که فردا از امروز بدونه برای همین با گوشهاش همیشه آماده شنیدنه. گل گلی مامان امروز صبح که بردمت مهد دوست نداشتی اسباب بازی ات(ماشین پلیست) را به دوستت بدی، دوستت هم خیلی اصرار می کرد ناچارشدم بگیرم و به او بدم که تو خیلی ناراحت شدی و گفتی مامان اون همیشه می خواد اسباب بازی های منو خراب کنه ؟چرا بهش دادی؟تازه منو جریمه کردی که برات دوتا تخم مرغ شانسی بخرم.بوسیدمت و به خدا سپردمت. عسل مامان برات گفته بود...