سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 19 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

تاج سر مامان

سلام بر ماشین لباسشویی!

1390/12/15 9:30
1,440 بازدید
اشتراک گذاری

مادر سید محمد سپهر گفت: از امروز دیگر  لباس های محمد سپهر با دست شسته نمی شود.

او با اشاره به اینکه دیگر پسرش بزرگ شده است و احتمال هرگونه حساسیت  پوستی منتفی است خاطرنشان کرد:  لباس های او مجزا  در ماشین  لباسشویی و با پودر فیروز شسته می شود.

این مادر فداکار اظهار امیدواری کرد:چنانچه دلش برای رخت شویی لک زند حتما تشت و صابون را فراهم و لباسهای تاج سر را دوباره با دست خواهد شست.

بعععععععععععععععععععله در چند سطر توضیح دادم که گل مامان دیگه بزرگ شده ، مرد شده .

یادمه پارسال خردادماه بود که تصمیم گرفتم دیگه لباسهاتو با دست نشورم و توی ماشین بندازم. فردای اون روز که لباسهاتو از تنت دراوردم(معمولا وقتی از مهد به خونه می آییم همه لباسهاتو از جورابت گرفته تا ...در می آورم و لباس های جدید تنت می کنم) متوجه چند تا دونه  قرمز روی پشتت شدم.ترس منو برداشت خدایا چی می تونه باشه.البته دوتا جوجه یکی اردک ودیگری جوجه مرغ برات خریده بودم نمی دونستم که این دونه ها به خاطر حساسیت به پودره یا جوجه ها!

بنابراین بعد از رفتن  به دکتر تصمیم گرفتم که فعلا لباسهاتو در ماشین نریزم و اینکه جوجه ها را شوهر بدیم که اونهم ماجرای شنیدنی خاص خودشو داره.

بلاخره بعد از اینهمه کلنجار رفتن دیشب آخرین باری بود که لباسهاتو با دست  و با صابون طراوت شستم.فقط گلی یادت باشه فردا که مرد شدی، بزرگ شدی، پرزور شدی فراموشت نشه که چه زحماتی را برایت کشیدم.

سرسره بازی

مابقی عکس ها را ادامه مطلب ببینید:

 

 

 

رختشویی!

تشست

نمایی از لباس های شسته شده!

بند لباس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مریم مامان نخودچی
15 اسفند 90 9:40
بابا مادر نمونه اشک در چشمان حلقه بست...
من بجای گل پسر بر دستان زحمت کشت بوسه میزنم....
بوس

ممنون عزیزم.الهی که زودتر رختهای کثیف نخودچی را بشوری!
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 11:59
وااااااااااااای عجب مامان فداکاریییییییییی



مادر مادر قدیم!
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 12:14
راستی شعر خوندن کوثرو گذاشتم تو وبلاگ

اومدم گوش کردم

مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 13:29
عزیزم خصوصی
مامان علی خوشتیپ
15 اسفند 90 13:30
جداااااااااااا با دست لباس میشوری؟بابا ایول به شما
واقعا بوسه بر دستاتون

ممنون عزیزم

مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 13:37
ای بابا من که جواب همه سوالاتتو دادمممممممممم

وای که از دست این نظرات تو من امروز کلی شاد شدم
به اندازه ده روز نظر خصوصی بهم رسوندی جیگر. بوس بوس


زبر و زرنگ....همشو گفتی/!
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 13:42
من سرتو شیره نمالیدم

همه سوالاتو جواب دادم که

چرا دعوام میکنی.

همشو تو خصوصی جواب دادم. راست میگم

په نه په دروغ می گی
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 13:47
جواباتو گرفتی؟؟؟
همشو درست جواب دادم؟؟؟؟

اگه آره بیا یه چیزی بگو

مرسی

خودتی از جواب طفره می ری؟می دونی سوالم چی بود؟!

مامان امیرعلی
15 اسفند 90 13:51
بابا ایول چه مامان فداکاری.امیر من 1 سالش شد دیگه لباساشو با لباسای خودمون میشورم تو ماشین.
تازه قبلشم با دست نمیشستم تو ماشین کهنه شوری میشستم.حال کن من چه فداکارم

باور کن دلم نمی اومد.با تمام خستگی می نشین و با دست حال می کنم
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 14:42




باور کردم
مامان بیتا
15 اسفند 90 15:10
آفرین مامان نمونه

ممنون خاله
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 15:23


واین طوری بود که دوستی من با مادر کوثر جون رسمی ترشد.همیشه قشنگه اولین تماس.یه خورده آدم ترس داره طرف مقابلش چی فکر کنه؟آیا دوستی با دوستان نی نی وبلاگ خوبه یا نه؟
معتقدم دوستی دوطرفه اش خوبه ولی احترام به طرف مقابل از همه چیز مهمتره .دوستی زمانی ارزش داره که قدرش را بدونیم.به امید اینکه دنیای واقعی مون را خوب ببینیم و خوب بسازیم.
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 15:36
ممنونم مامانیه مهربون و خوش صدا و خوش زبون
از دوستیه با شما افتخار میکنم
امیدوارم همیشه آرامش دهنده دوستام باشم نه اینکه با نوشته هام آزارشون بدم
شاد باشید عزیزم

من هم از شما ممنونم .امیدوارم دوستان خوبی برای هم باشیم.به دوستی با شما مادر فهیم ، خانواده دوست و الگو افتخار می کنم. یه جورایی ازتون خوشم اومد.اینکه حرف روی حرف ....نمی زنید.یعنی احترامشون را نگه می دارین.
باور کن شب یلدا تموم شده که اینقدر قاچ هندوانه زیز بغل هم می ذاریم.
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
15 اسفند 90 15:50
سلام.هزار ماشالله چقدر فداکاری.شما نمونه اید عزیزم.

ممنون از احوالپرسی شما !
مادر کوثر و علی
15 اسفند 90 16:33
باور کن شب یلدا تموم شده که اینقدر قاچ هندوانه زیز بغل هم می ذاریم.

همیشه با این جملات قصار شما حال میکنم

بیشتر از این وسعم نمی رسه وگرنه خود هندوانه را زیر بغل می ذاشتم
مریم مامان نخودچی
16 اسفند 90 9:32
احسنت چشمم روشن میبینم که دوست پیدا کردی پس من چی؟؟؟/
از منم سوال خصوصی بپرس تا باهم دوست بشیم....

من که خیلی وقته با شما دوستم.
مامان نیایش
16 اسفند 90 11:04
سلام عزیزم نمیدونم چرا نظرم ثبت نشده برات
دست مامانی واقعا درد نکنه که اینقدر زحمت میکشه باید قدرشو بدونی گل پسر

ممنون خاله که به فکر دست های منی!
محيا كوچولو
16 اسفند 90 19:12
خبر فوري
به گزارش خدا نيوز: بهشت زير پاي مادران است


په نه په فکر کردی زیر پای پدران است ؟!
مامان سپهر
18 اسفند 90 16:39
من الانم لباسای سهر رو با ماشین میشورم خدا رو شکر تا حالا مشکلی پیش نیومده. راستی به ما هم سر بزنین.

چون هم اسم پسرم هستین .اولین بار خودم این ارتباط دوستانه را بر قرار کردم ولی راستش آدرس را گم کردم با نشانی که شما می ذارین نمی تونم وارد شم.
مامان پریسا
21 اسفند 90 2:02
ایشالله که سپهر جان یادش میمونه.

پس به نظرتون من هم جوجه نگیرم؟
آخه بابایی خیلی اصرار داره برا پریسا جوجه بگیریم ولی من مخالفم.


ممنون.
برای جوجه حتما باید خونه حیاط دار داشته باشی توی آپارتمان سخته.بعدش گل بچه ها چون همش به جوجه ها دست می زنند بده.اما جوجه خیلی خوبه .