كاركترهاي شخصيتي محمد سپهر!
محمد سپهر اين بار رابين هود مي شود
سلام عزيزم سلام خوشبوترين شكوفه بهاري دلم. مي خوام از اينكه هر روز يه تيپي مي گيري و دوست داري به اسم اون كاركترصدات كنم ، صحبت كنم .
ماجرا از اينجا شروع مي شه توي مسافرتي كه به خوانسار داشتيم وقتي از نزديك حيواناتي مثل الاغ و گوسفند را ديدي به من گفتي مامان من خيلي دوست دارم عمو الاغي شم گفتم : عمو الاغي مگه چه كار مي كنه كه در جوابم گفتي: سوار الاغ مي شه.بعد از چند لحظه گفتي: مامان تو مامان گوسفند مي شي و منم بره.گفتم باشه.ازاون روز به بعد تو قالب هاي مختلفي گرفتي.يه روز اسب شدي ، يه روز آهو بره . البته از اين چند تا حيوان عدول نكردي.كم كم خلبان شدي و ملوان.
وقتي تئاتر عموي مهربان (نمايش به شهادت رسيدن حضرت ابوالفضل(ع) و شفاي دختر كوچولو ي سقاي قصه ، زهرا) را ديدي ، گفتي : مامان من ابوالفضلم.البته اسم داداش آينده را هم به اين اسم صدا كردي .يه روز هم حضرت علي اصغر شدي.
در سال تحصيلي جديد مهدت فيلم مرد عنكبوتي و بن تن را ديدي.البته از مرد عنكبوتي خوشت اومد و از بن تن بدت اومد. نقاب هر دوتاشون را خريدي ولي بيشتر مثل مرد عنكبوتي بالا و پائين مي پريدي و يواشكي مي گفتي: مامان به من بگو مرد عنكبوتي.
اين روزها هم سي دي فيلم رابين هود را ديدي و مثل اون تيرو كمان با خودت حمل مي كني.
رابين هود مامان :
البته توي اين عكس تو با كلاه جديد حمامت ايستادي .
مابقي عكس ها را ادامه مطلب ببينيد:
مرد عنكبوتي به مهد مي رود:
در سرويس زماني كه خواب هستي
مرد عنكبوتي در حمام :
در استخر بادي ات شنا مي كني
البته با نقاب جديد
ومرد عنكبوتي در مهد:
روزهاي چهارشنبه مي تونين با اسباب بازي وارد كلاس شين