محمد سپهر ستاره دار مي شود!
سلام عسل مامان قبلا برات گفته بودم كه يكي از دندانهاي فك بالايي ات دقيقا دندان فك راستت ، پوسيده شده بود.خيلي دوست داشتم قبل از عيد دندانت را ترميم كنيم ولي شرايط مهيا نشد براي 21 فروردين وقت گرفتيم. خداراشكر در مسافرت و ايام عيد دندانت با مشكلي برخورد نكرد. روز دوشنبه برات صبحانه تخم مرغ با قارچ درست كردم .وقتي صبحانه خوردي گفتم بريم تاب بازي و تو خوشحال زود شال و كلاه كردي و راه افتادي .
توي پارك برات تعريف كردم كه بايد دندانت درست بشه اول يه زنبور دندانت را نيش مي زنه بعد دندانپژشك كرم را از دندونت در مي ياره و آخر سر برات يه ستاره مي كاره.قبول كردي كه زود بريم و صاحب ستاره بشي.از بخت بد من منشي دكتر گفت كه تا ساعت 11 دكتر جايي براي بيهوشي رفتند و اگه كار خاصي نداريد منتظر باشيد اما قول نمي دم كه حتما سر ساعت بيايند .از طرز صحبتش متوجه شدم كه بايد بي خيال شم اما براي روز چهارشنبه سفت كاري هامو كردم كه اول وقت بريم داخل.بماند كه با هزار مكافات من و گل پسر راهي محل كارشديم .البته گلي را به مهد سپردم توي اين مدت از دندان و ترميم آن برات صحبت كردم حتي برات گفتم كه مامان لولو ، لولك و لولوك را هم مي خواد دندانپژشكي ببره.
روز چهارشنبه 23 فروردين بازهم برات صبحانه مورد علاقه ات(تخم مرغ نيمرو با قارچ ) را درست كردم.البته يه لقمه نون و پنير با سبزيو يه مشت آجيل هم برات برداشتم.با با با صبح زود رفتيم پارك كه پارك بسته بود. در حالي كه لقمه نانت را دادم چون نمي خواستي تخم مرغ بخوري برات توضيح دادم كه بايد عجله كنيم تا مامان لولو بچه هاش را زودتر از ما به مطب نبره!
داخل كلينيك خيلي باهات صحبت كردم و رفتيم طبقه بالا كه متوجه شدم اسم ما در ليست نيست زود از بابايي خواستم تا جيغ بنفش را نكشيدم اقدامي كند و از سمت خود استفاده كند كه بابايي به خاطر اينكه من اقدامي به خرج ندم زود به اصل موضوع پرداخت و ما اولين نفري بوديم كه وارد اتاق مي شديم. البته بابا چون جلسه داشت مارا تنها گذاشت .با دندانپژشك دكتر خورجاني سلام و احوالپرسي كرديم.دندانپزشك با رويي باز ماراپذيرفت تاجايي كه تو خواستي اتوبوس و تخم مرغ هاي پلاستيكي و يه كتاب قصه از قفسه برداري. بعد از معاينه رفتيم كه دكتر ازدندانت عكس يادگاري بندازه.بعد كار اصلي شروع شد و من نذاشتم كه تو متوجه بشي دكتر مي خواد آمپول بي حسي بزنه . شروع كردم به تعريف كردن كه اي زنبور ناقلا مي خواي دندان بچه منو نيش بزني.خب نيش بزن به شرطي كه به كرم دندون پسرم نيش بزني.اونقدر با آب و تاب تعريف مي كردم كه تاج سر متوجه آمپول نشد و دكتر از شغلم پرسيد و اينكه خيلي دوست داشته خبرنگار باشه ومن هم گفتم كه دندانپژشكي را دوست داشتم ولي حوصله خون و آمپول را نداشتم.
گل مامان تنها بچه اي كه اصلا گريه نمي كرد تو بودي.وقتي دكتر به دندان يكي از بچه ها آمپول زد تا آن را بكشه و او ازته دل جيغ مي زد، دكتر گفت: خجالت بكش ببين محمد سپهر از تو كوچكتر ولي مردتره.ومن حس غرور را در چشمهايت مي ديدم. بلاخره دكتر برات ستاره كاشت و بهت يه توپ مردعنكبوتي به عنوان جايزه داد، تو كه لباسهات خيس عرق شده بود قول دادي كه مسواك بزني ولي از اون روز به اين روز هيچ خبري از تحقق قول تو نشده !