به نازم به جوابت!
گلم سلام مي دونم خيلي خوابت مي ياد منم خيلي خوابم مي ياد.آخه ديروز عصر كه از مهد تحويلت گرفتم زود رفتيم خونه ماماني تا كمكش كنم ، ختم قرآن داشتند . بعد آمديم شهرك خودمان ، تو هم وضو گرفتي تا در نماز مغرب و عشاءشركت كني.به مناسبت ميلاد امام زمان جشن داشتيم. اونم چه جشني تا ساعت 1 بامداد شاد بوديم و به يمن قدمهاش كف مي زديم و هورا مي كشيديم. . شادي هايمان صد چندان شد وقتي آسمان شهرك نورباران شد.
داشتم باهات تمرين مي كردم كه اگه سوال پرسيدند تو چي جواب بدي؟به توافق رسيديم كه شعر اي ايران را بخوني.بعد توضيح دادم كه اين روزها روز تولد امام زمانه.امام زمان امام دوازدهمه .اگه مجري ازت پرسيد الان ايشان كجا هستن شما بگو؟غائبن اما زنده هستن.وقتي توضيحاتم تمام شد گفتم حالا مطالبي را كه برات توضيح دادم ، مرور مي كنيم.گفتم : محمد سپهر ما براي چي جشن گرفتيم؟ گفتي: تولد امام زمانه .گفتم : امام زمان امام چند ما هستند گفتي: دوازدهم گفتم خب ايشان كجا زندگي مي كنن؟كه گفتي: يه جايي كه هيچ كس نمي دونه كجاست اما زنده ست.تعجب كردم خيلي قشنگ و عارفانه گفتي. بابا بهت گفت: بگو امام زمان پيش خداست؟كه با قيافه اي حق به جانب گفتي: بابا امام زمان پيش خدا نيست چون زنده هست مرده ها مي رن پيش خدا. موندم كه چگونه اين طور تفسير كردي.موندم كه اين عشق دست من و تو نيست خدا خودش مي دونه چه كلماتي را در دهانت بذاره كه من هم متحير بمونم!
محمد سپهر در جشن: