سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 19 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

تاج سر مامان

مسابقه لبخند يك فرشته

1391/4/28 10:44
1,125 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيز دلم اول مي خواستم عكس هشت ماهگيت را بذارم ولي بعد تصميم گرفتم همين عكسي كه ديشب گرفتم را بذارم.چون معتقدم دنياي بچه ها خيلي قشنگه و همه اون چيزي را كه دوست دارند در خواب مي بينند و لبخند مي زنند.

فكر كنم ديشب خواب يه گله اسب را مي ديدي كه يالهايشان در باد تكان مي خورد .

خواب تاج سر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

مریم مامان نخودچی
28 تیر 91 11:04
بیا اینجا کارت دارم....

باشه اومدم
مامان احسان
28 تیر 91 11:23
سلام زهره جون میدونی کدوم لبخندش از همش زیباتره ؟ عکسی که توی معرفی سایت گذاشتی من خیلی دوسش دارم بهم انرژی میده


لبخند بچه ها قشنگه چه در خواب چه بيداري.ممنون كه از پسر گل ما انرزي مي گيري .
مامان زهرا
28 تیر 91 11:29
خواب های شیرین ببینی
بهامید و موفقیت در مسابقه


خانمی خوش حال میشیم به وبلاگ خاطرات دخترم هم سر بزنید


ممنون عزيز دلم چشم حتما سر مي زنم
مامان آرشیدا کوچولو
28 تیر 91 14:29
فرشته معصومت رو جای من یه بوس کوچولو بکن البته توی خواب


ممنون عزيز دلم
ياس
28 تیر 91 15:56
منم موافقم،لبخند بچه ها هم در خواب و هم بيداري قشنگه،چون خودشون پاک و معصومن،


ممنون عزيز دلم من هم با گفته شما موافقم
مهسا
28 تیر 91 16:13
چه خوشگل لالا کرده محمد سپر جون خوش خنده انشا ا....همیشه خندون باشی گل پسری


ممنون مهساي عزيزم روزگار به شما هم خوش بگذره
majid
28 تیر 91 23:38
نار ساحل ایستاده بود، موج ها با بی رحمی تمام به پاهایش می کوبیدند و دورش می پیچیدند اما دردی احساس نمی کرد، تنها به بی کرانی دریا چشم دوخته بود و موهایش را به دست باد سپرده بود...


ناگهان فکری از ذهنش گذشت، به خود لرزید، پاهایش سست شد ودیگر زانوانش توان تحمل وزنش را نداشت! زانو زد و بغض چند ساله اش شکست...


می خوام یه پاک کن دستم بگیرم و همه ی روزای گذشته و خاطرات تلخشو پاک کنم
مامان محمد
29 تیر 91 0:44
خوابای خوش و رنگی ببینی عزیزخاله
مامان زهره دعا میکنم که محمد سپهر این مسابقه رو هم مثل مسابقه قبلی برنده بشه
به امید موفقیت روز افزون برای شما و محمد سپهر عزیز.

ممنون از اينكه برامون هميشه دعاي خير مي كني .عزيزم مهم برنده شدن نيست
بابای دوقلوها
29 تیر 91 9:00
شاید هم خواب دوستاشو میدیده
منظورم همون فرشته هاست که محمد گلیمون قبل از اینکه به این دنیا بیاد باهاشون دوست بوده


شايدم معمولا بچه ها خواب هاي خوب مي بينن خيلي كم اتفاق مي افته كه خواب بد ببينن
مجید محمد پور
29 تیر 91 10:20
سلام !

واااااااای چه معصومانه خوابیده

خدا حفظش کنه


ممنون خدا بچه هاتون را براتون نگه داره
مجید محمد پور
29 تیر 91 10:20
سلام دوست عزیز!

ممنون از حضور پر رنگ شما

ناگهان دیدم كه دورافتاده ام از همرهانم

مانده با چشمان من دودی بجای دودمانم

ناگهان آشفت كابوسی مرا از خواب كهفی

دیدم آوخ قرنها راه است از من تا زمانم

ناشناسی در عبور از سرزمین بی نشانی

گرچه ویران خاكش اما آشنا با خشت جانم

ها ... شناسم این همان شهر است شهر كودكی ها

خود شكستم تك چراغ روشنش را با كمانم

می شناسم این خیابان ها و این پس كوچه ها را

بارها این دوستان بستند ره بر دشمنانم

آن بهاری باغها و این زمستانی بیابان

ز آسمان می پرسم آخر من كجای این جهانم ؟

سوز سردی می كشد شلاق و می چرخاند و من

درد را حس می كنم در بند بند استخوانم

می نشینم از زمین سرزمین بی گناهم

مشت خاكی روی زخم خونفشانم می فشانم

خیره بر خاكم كه می بینم زكرت زخمهایم

می كشوفد سرخ گلهایی شبیه دوستانم

می زنم لبخند و برمیخیزم از خاك و بدینسان

می شود آغز فصل دیگری از داستانم


گر برای تو شعری عاشقانه بخوانم

این شعر،تا ابد با تو خواهد زیست

حتی وقتی که من دیگر نباشم

یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد

شعر عاشقانه،بیشتر از آدمها می ماند

عاشقانت تو را ترک می کنند

اما شعر عاشقانه

همیشه با تو خواهد بود

پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم!
ستاره زندگی
29 تیر 91 14:03
سلام مامانی
چقدر معصوم وناز خوابیده

همه بچه ها ناز و معصوم مي خوابن

majid
29 تیر 91 22:08
حس غریبی ست دوست داشتن

وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن .....

وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد

ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده

به بازی اش میگیریم .....

هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر !

هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!....

تقصیر از ما نیست ...

تمامی قصه های عاشقانه

این گونه به گوشمان خوانده شده اند !!!

چه شبهایی با رویای تو خوابیدم
نفهمیدی

چه شبهایی که اسم تو رو لبهام بود
نمیشنیدی

چه شبهایی که اشکامو به تنهایی نشون دادم

از عمق فاصله آروم واسه تو دست تکون دادم

چه شبهایی با شب گردی

شبو تا صبح می بردم

نبودی ماه جون می داد

نبودی بی تو میمرد

چه شبهایی دعا کردم یه کم

این فاصله کم شه



یه بار دیگه نگاه من تو رویاهات مجسم شه


توی این خونه یخ می بست تن سرد سکوت من



چه قدر جای تو خالی بود

چه شبهای بدی بودن


گذشتن عمرو بردن
حالا من موندم و حسرت


چه قدر بی رحمه این دنیا


به این تقدیر بد لعنت....

مامان زهرا
30 تیر 91 11:46
سلام خانمی
ماه رمضان مبارک
ما را هم سر سفره افطار دعا کنید


سلام عزيزم ما هم محتاج دعاي خير شما هستيم


الهه مامان روشا جون
30 تیر 91 23:13
سلام مامانی.مرسی که بهمون سر زدی و تولد روشا جون رو تبریک گفتی.
این روز یکی از بهترین روزهای عمرم بود و اطرافیان با تبریکاتشون شادی منو چند برابر کردن.
من این محبتت رو هیچ وقت فراموش نمی کنم.چون دخترم تمام وجودمه.

خوشحالم كه با نظرات دوستانت شاد شدي.انشاء الله عروسي روشا گلي
محيا كوچولو
31 تیر 91 2:38
سلام خاله جون خيلي دلم براتون تنگ شده من هنوز تو سفرم
ماه رمضان مبارك

انشاء‌الله سفر خوبي داشته باشي.ماه رمضان بر شما و خانواده گلتان هم مبارك
مامان نيما
31 تیر 91 10:15
عزيزم در پست قبلي پيغام گذاشته بودم رسيد دستت يا نه


بله عزيزم اما چون سرم شلوغ بود الان دارم نظرات را پاسخ مي دهم .به بزرگي خودتون ببخشين
محمد
31 تیر 91 11:14
حلول ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و برکت و غفران مبارک باد.
مادر کوثر
31 تیر 91 12:09
سلام مامانی وای چه باحال خوابیده

ممنون از لطفت

مادر کوثر
31 تیر 91 12:10
سلام سلام
حلول ماه مبارک رمضان بهار قرآن بر شما مبارک
مرسی از حضور و تبریکتون


ممنون عزيز دلم بر شما هم مبارك باشه
asal
31 تیر 91 13:13
مامان زهره من که دلم خیلی شکست از برنده نشدن امیرحسینم.ولی مرسی که شما هم دوست داشتید پسرم برنده بشه.


عزيز دلمي .روي ماه پسر گلت را ببوس.
سپیده
31 تیر 91 14:13
majid
31 تیر 91 16:04
کاریکاتوریست مرد.

تابلوهایش توی انباری زارزار میخندند.


صميميت اگر روشني است، برايت آفتاب مي فرستم ، اگر گل است برايت ارمغان مي آورم
majid
31 تیر 91 16:05
اده هایی که معلوم نیست این وقت شب به کجا میروند،

همه دزدند.

وگرنه فردا هم روز خداست.




هر روز خداست .خوش باشي
مامان بیتا
31 تیر 91 17:08
عزیزم انشاالله همیشه خوابهای خوب و شیرین ببینی
مامان محمدسپرجون خوشحال میشم هرروز با ما هم راه باشی تا باهمدیگه به آیات الهی گوش جان بسپاریم


باشه عزيزم مي يام پيشتون روي ماه بيتا جون را ببوس
مامان امیر مهدی
31 تیر 91 17:57
سلام خانومی ممنون که بهمون رای دادی ولی هنوز زمان رای گیری شروع نشده دوباره باید زحمتشو بکشی.بعد خبرت میکنم.
راستی بیا آپم


باشه گلم خبرم كن دوباره مي يام
نایسل
31 تیر 91 18:29
الهی فدات یشم من اینقدر ناز خوابیدی


خدا نكنه خاله
نایسل
31 تیر 91 18:29
مرسی عزیزممم واییییی این غر غر بجه هاا و سوال پرسیدنشون رو مغز ادمه جایی میری


عزيزم انشاء الله يكي از همين غرغروها نصيبت بشه
مام پارسا
31 تیر 91 18:48
ای جونم با اون لبخند نازش.
مامانی گل پسرای ما همیشه برنده اند مهم اینه که توی زندگی موفق باشند نه اینکه توی مسابقه برنده بشن


ممنون از نظر لطفت
مام پارسا
31 تیر 91 18:48
خانومی برو خصوصی


چشم مي رم خصوصي
مادر کوثر
31 تیر 91 23:46
سلام مامانی دوستت داریم


ممنون عزيزم ما هم شما را دوست داريم
مجید محمد پور
1 مرداد 91 9:51
سلام دوست عزیز !

مترسک سر جالیز

خورشید را

به مبارزه می خواند

هنگام که

گشادترین کلاهها

برای سرش تنگ است.

*****************

چه بیرزم

چه نیرزم

عشق مرا به سینه ی خود

سنجاق می کند

آنگاه

ستاره می شوم

در سیاهچاله ای که تا ابدیت

جاریست.

*************

کلاف سر در گم عشق را

به پای جوجه ی ماه می بندم

و به نطعش می برم

هنگام که

شغال پیر بر چکاد بلندترین کوه

مشق پلنگی می کند.

ممنون از حضورتون

مجید محمد پور
1 مرداد 91 9:53
زده ام فال، که شاید برسد قرعه ی تو

نروی باز، که من نیست شوم از دل ِتو

صنمی، یار منی، بلبل شیرین سخنی

گنهم چیست، که هستم بشود نیست، از خدعه ی تو

دل ِمن مست شد از ناز ِتو خونش بچکید

گل من، بت شکنی نیست برازنده ی تو

نگهم کن، نگهی هیز بیفکن تو به من

لب من، این بر ِمن، مرده ی کام از لب تو

خسته ام من به خدا، طاقت دوری به چه سان؟

تو بیا تَر بـِکن آن لب، نشوم مُلحِد ِتو

چه شود شور شوی این دل فرهادم را

به خدا کم نشود، از مُل ِشیرینی تو

من شوم وحشی و آواز کنم شهره ی تو

تو شوی لیلی و مجنون شوم از پیچش تو

به خدا حافظ شیراز هم این عشق نداشت

که کند نیشکر آن شاخه نبات لب تو

شده ام صید تو و عقل به دامت دادم

تو ندانی که شدم جَلد ِدل آرایی تو؟

سخنان دارم و اما ندهد بغض مجال

کس نداند، که دل پر تپشم ریش شد از دوری توزده ام فال، که شاید برسد قرعه ی تو

نروی باز، که من نیست شوم از دل ِتو

صنمی، یار منی، بلبل شیرین سخنی

گنهم چیست، که هستم بشود نیست، از خدعه ی تو

دل ِمن مست شد از ناز ِتو خونش بچکید

گل من، بت شکنی نیست برازنده ی تو

نگهم کن، نگهی هیز بیفکن تو به من

لب من، این بر ِمن، مرده ی کام از لب تو

خسته ام من به خدا، طاقت دوری به چه سان؟

تو بیا تَر بـِکن آن لب، نشوم مُلحِد ِتو

چه شود شور شوی این دل فرهادم را

به خدا کم نشود، از مُل ِشیرینی تو

من شوم وحشی و آواز کنم شهره ی تو

تو شوی لیلی و مجنون شوم از پیچش تو

به خدا حافظ شیراز هم این عشق نداشت

که کند نیشکر آن شاخه نبات لب تو

شده ام صید تو و عقل به دامت دادم

تو ندانی که شدم جَلد ِدل آرایی تو؟

سخنان دارم و اما ندهد بغض مجال

کس نداند، که دل پر تپشم ریش شد از دوری تو

ممنون كه با شعرهاي قشنگتان منو ياد مي كنين
سعید
3 مرداد 91 17:03
سلام
وب خیلی زیبایی دارید برای اینکه وبتون جذابتر بشه پیشنهاد میکنم یه آهنگ مناسب واسش انتخاب کنید برای این کار یه سر به وب ما بزنید و آهنگ مورد علاقتون رو انتخاب کنید.
منتظر شما هستیم

چشم حتما مي يام