محمد سپهر و شعرهاي رمضاني در برنامه سلام كوچولو
سلام عزيز دلم فكر كنم يكشنبه هفته پيش حول و حوش ساعت 12 بود كه گلريز وكيلي هماهنگي برنامه (سلام كوچولو) پيشم اومد وگفت: حتما امروز محمد سپهر را سر برنامه بيار.با خوشحالي گفتم : باشه دوتا شعر جديد هم ياد گرفته.همين كه گلريز از اتاقم خارج شد ، يادم اومد به خاطر ماه رمضون چون ساعت كاري كم شده بدجوري محمد سپهر بد خواب مي شه .
ساعت 13:30 دقيقه بود كه تونستم برم مهد ، در اتاق را كه باز كردم ديدم همه خوابن. خانوم حسيني تا متوجه من شد با احترام منو بيرون كرد كه شمارا آماده و لباس پوشيده تحويل من بده.بيرون اتاق منتظرت موندم فكر كنم بعد از 5 دقيقه اومدي بيرون تا منو ديدي گفتي : مامان خوابم مي ياد .الهي فدات بشم كه خوابت به هم خورد آخه من چاره اي نداشتم چون ضبط برنامه از ساعت 13:30 شروع مي شد.كمي بهت آب دادم و خياري كه همراهم آورده بودم بهت دادم تا بخوري.با هم به سمت حراست درب بلال اومديم . توي مسير بهم مي گفتي: مامان آخه چرا منو بيدار كردي وقتي برات توضيح دادم كه خانم وكيلي خواسته سر برنامه باشي.گفتي: خب به خانم وكيلي مي گفتي : محمد سپهر خوابه. تا پله هاي ساختمان شهداي راديو را پيموديم و وارد استوديوي 23 شديم . توي مسير در مورد روزه كله گنجشكي و روزه و رمضان برات صحبت كردم كه اگه سوالي مطرح شد بتوني جواي بدي.
بماند وقتي وارد استوديو شدي تازه يخ هات باز شد و با گروه گرم گرفتي و شعر خوندي و زبون ريختي.
شعر: تابستونه تابستون
قار و قار كلاغه مي گه هوا چه داغه
نه باد مي ياد نه بارون تابستونه تابستون
آي ابر پاره پاره از آسمون بباره
لباس گلي تر باشه باغچه قشنگ تر بشه
وشعر: با شیر آب بازی نکن
باشیر آب بازی نکن نگاه تو مثل موش شدی
نازی شیطون بلا چقدر تو بازیگوش شدی
خوبه از من یاد بگیری ببین دارم گل میکشم
مداد زرد من کجاست ميخوام یه بلبل بکشم
البته ضبط برنامه تا ساعت 16 طول كشيد . خيلي خسته بودم اما خوشحالي تو خستگي من را رفع كرد.خدا كنه هميشه خوب باشي و سلامت..
پي نوشت : وقتي كه خواب از سرت پريده بود و با آتوسا داخل استوديو بازي مي كردي گفتي : خوب شد مامان منو بيدار كردي دلم براي خانم وكيلي تنگ شده بود.
- استوديو براي ضبط برنامه آماده بود كه به خانم وكيلي گفته بودي من ديش دارم. وقتي رامين جواد پور در استوديو را باز مي كرد با خوشحالي و عجله براي اولين بار به سمت دستشويي دويدي و گفتي: مامان زود باش الان برنامه شروع مي شه.
- از تشنگي و خواندن شعر براي اولين بار شيرت را يك نفس خوردي و تقاضاي كيك كردي.
- وقتي خانوم وكيلي از ت پرسيد اسم پدر امام حسن (ع) كيه؟ با صداي بلند گفتي : امام زمان
- يه برنامه در مورد مزاياي شير مادر بود كه تو هم ابراز علاقه كردي كه شير مادر خوشمزه ست.
- وقتي خانوم وكيلي پرسيد بزرگترها در ماه رمضان چه كار مي كنند: گفتي اونا روزه مي گيرند و نماز مي خونن .ما هم روزه كله گنجشكي مي گيريم.
محمد سپهر ، خانم وكيلي و مژگان عظيمي عزيز:
بعدا نوشت:
عزيز دلم همين مطلب در پايگاه خبري رسانه كودك درج شد كه لينكش را برات مي ذارم.
محمد سپهر و شعرهای رمضانی در برنامه سلام کوچولو: