سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 25 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

تاج سر مامان

روز شكر!

1391/5/28 11:26
729 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيز دلم گلبوته ام خوبي مامان ؟

  ببخش كه صبحي خوابت رو به هم زدم . باور كن چاره اي نداشتم . عصر ديروز حسابي با زينب خانوم توي پارك بازي كردي درست وقتي كه به سر سفره افطار رسيديم از خستگي داشت خوابت مي برد كه با زور چند قاشقي برنج  و  خورشت قورمه سبزي بهت دادم كه فقط معده ات خالي نمونه.  بماند كه پاهايت حسابي حسابي كثيف و سياه شده بود چون بدون كفش  برعكس سرسر ه بازي مي كردي. فكر كنم ساعت دو نصفه شب بود كه از خواب بيدارم كردي كه مامان گشنمه .به سرعت برق برات غذاي را گرم كردم و خوردي.گفتم مامان جون بريم حمام چون پاهاتون خيلي كثيفه و زشته كه اينطوري با مامان برين مسجد( به خاطر اينكه مهد را سم پاشي مي كنن چهارشنبه  هفته گذشته و امروز مهد تعطيله و من شمارا پيش ماماني مي ذارم البته رفتن بابا هم به مامريت مزيد علته )!

قبول كردي كه ببرمت حموم . رفتم دستشويي تا آبي به دست و صورتم بزنم و وسايل حمام را آماده كنم كه چشمايت بسته شد بغلت كردم و رفتم حمام  به اين اميد كه  بي قراري نمي كني ولي  رشته هايم پنبه بر آب شد و برخلاف تفكرم حسابي و از ته دل گريه كردي كه دوست نداري حمام بيايي .مونده بودم چه كار كنم نمي گذاشتي بشورمت اما بدنت را خيس آب كرده بودم.با صداي گريه شما ماماني و بابا حاجي هم از خواب بيدار شدند. گفتم باشه ببخشين كه زير قولت زدي  الان از حمام بيرونت مي برم و زود  ليفت زدم  و با حوله خشكت كردم و لباس هايت را تنت كردم. گلي مامان اگه خدا بخواد شايد بعد از كار  بتونيم ماهم به همراه ماماني اينا به  مسافرت بريم براي همين بعد ظهر فرصت انجام اين كار ميسر نمي شد و من فقط مي تونم ساك لباس ها را ببندم. بهد از دقايقي صدايم زدي مامان كجايي ؟گفتم حمام گفتي مامان من مي خوام بيام حمام سرم را بشوري.زود استقبال كردم و دوباره لباس هايت را در آوردم و تنت را شستم و موهايت را شامپو زدم و چندبار بغلت كردم و ازت معذرت خواستم كه خوابت را به هم زدم.مامان الان كه در محل كارم و دارم اين مطالب را مي نويسم  ناراحتم كه چرا خوابت را به هم زدم ولي دوست نداشتم با تن عرق كرده راهي سفر مي شديم.

بگذريم ، عزيز مامان  همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم...

چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه...

محمد سپهر مامان خیلی سعی کردم  كه قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم...

یعنی خدا  سال بعد  باز هم ما رو دعوت  مي كنه ؟!

و  صد شكر و صد هزار مرتبه شكر كه در اين بهار رحمت و غفران و مغفرت  به اميد بخشيده شدن  مي گذريم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مادر كوثر
28 مرداد 91 11:14
سلام عزیزم
طاعاتتون قبول درگاه حق و
عیدتون پیشاپیش مبارررررررررررررک

قبل از این تعطیلات به ما هم سری بزنید

طاعات شما هم قبول باشه حتما



مامان پريسا
28 مرداد 91 11:18
سلام
عیدتون مبارک
نماز و روزتون قبول باشه انشالله


ممنون عزيز دلم براي شما هم قبول باشه
سمانه (مامی آرشام)
28 مرداد 91 11:41
رای گیری روع شد
دوستای گلم اگر دوستم دارید میشه به گل پسر من که عیدی نوروزم ست رای بدین تو نظرات بخش زیر شماره 24 ( گل پسر من ) رای بدید
http://koodakeman91.niniweblog.com/post203.php


عزيزم راي مي دم
مهسا
28 مرداد 91 12:08
عید سعید فطر، عید آسودگی از آتش غفلت و رهیدگی از زنجیر نفس بر میهمانان حضرت حق مبارک باد . . .
مامان علي خوشتيپ
28 مرداد 91 12:45
سلام عزيزم عيد فطر بر شما هم مبارك و نماز و روزه هاتون قبول
چرا كه نه؟حتما در اولويت مهموناي سال آينده خدا جون هستيد
ببوسين محمدئ سپهر جونو


ممنون عزيز دلم
ستاره زندگی
28 مرداد 91 14:23
عیدتون مبارک نمازوروزتون قبول
سفر هم خوش بگذره


ممنون عزيز دلم
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
28 مرداد 91 14:52
عید سعید فطر بر شما دوست مهربونم مبارک


ممنون
سپیده
28 مرداد 91 15:51
سلام. عید شما مبارک. با تشکر از رای شما.


خواهش مي كنم .
بابای دوقلوها
28 مرداد 91 16:19
سلام
پیشاپیش عیدتون مبارک
نماز و روزه هاتون قبول باشه

خوب ساعت دو نصف شب منم بخوان به زور ببرن حمووم گریه که هیچ، خون راه میندازم
محمد سپهر حق با شما بوده

ممنون كه ما را همراهي مي كنين و با نظراتتان مارا خرسند مي كنين.باور كن چاره اي نداشتم .
مامانی درسا
29 مرداد 91 2:34
مامانی انشاالله در کنار هم همیشه خوب و خوش و سلامت باشین ...... عیدتون مبارک پسرمو ببوس

ممنون شما هم روي ماه درسا جون را ببوس
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
29 مرداد 91 6:53
سلام.عیدتون مبارک.سفر بخیر.


ممنون عزيز دلم
مامان بیتا
29 مرداد 91 9:59
صدای پای عید میآید و دل مومن بر سر دو راهی آمدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلا تکلیف است. از آمدن آن یک دل شاد باشد یا از رفتن این یک محزون؟ عید فطر پاکترین و عیدترین عیدهاست چرا که پاداش یک ماه عبادت و شست و شوی جان در نهر پاک رمضان است.
عید بر عاشقان مبارکباد.

واقعا درست گفتي دلم براي سحرهاي رمضون تنگ شده؟!
بابای دوقلوها
29 مرداد 91 12:13
خداوندا تو را شاکریم که یک ماه میهمان واین اجازه رابما دادی تاسحرها عاشقانه با تو سخن بگوئیم ودرد دلمان را با تو بگوئیم واکنون روز اول شوال را بر ما عیدگرداندی.

عید برعاشقان مبارکباد.


دعاي قشنگي بود باباي مهربون اگه نگم الهي آمين جفا كردم
مامان طاها
30 مرداد 91 21:45
سلام عزیزم.خوبید/گل پسر خاله خوبه؟ممنون که همیشه به یادما هستید.مطلب واقعا زیباتون رو خوندم.خوشا به حال محمد سپهر که مامان نازنینی مثل شماداره.موفق باشید


شما هم گل پسر را ببوسيد
یاس
31 مرداد 91 0:41
سلام گلم.نماز و روزتون قبول.میبوسمتون


براي شما هم قبول باشه
مامان مهنا
31 مرداد 91 2:15
سلام عزیزم عیدت مبارک شرمنده دیر اومدم خیلی درگیر بودم

ممنون عيد شما هم مبارك
زهرا از نی نی وبلاگ213
31 مرداد 91 11:31
عیدبرشما مبارک دوست خوبم
محمدسپهر دوست داشتنی رو میبوسم


ممنون عزيز دلم
زهرا از نی نی وبلاگ213
31 مرداد 91 13:59
سلام عزیزم
اون مطلب چیز قابل عرضی نبودجز منحنی رشدمحمدپارسا که میخواستم تو وبلاگ ثبت بشه!
به هیچکس رمز ندادم دلخور نشو
آدرس روستای شما کجاست؟ من عاشق مناظر طبیعی روستا هستم. چرا که نه؟
شک نکن که جزو کسانی بودی که شبهای احیا براشون دعا کردم. باز هم به روی چشم زهره عزیز

اگه به وبلاگ محمد سپهر دوباره سر بزني روستاي ما را مي بيني.باور كن شما هم هميشه در دعاهاي من هستين
مادر کوثر
31 مرداد 91 15:46
مادر کوثر
31 مرداد 91 16:07
آخه بعضی از بچه ها میگن وبلاگت باز نمیشه
و یا میگن نمیشه نظر گذاشت
آمار نظراتم هم اومده پاییییییییییییین
الهي چطور باز نمي شه ؟!
فهیمه
2 شهریور 91 8:12
سلام عزیزم طاعاتتون قبول..محمد سپهر جون رو خیلی بد موقع بردی حموم خاله جون ولی آفرین که همکاری کرد


چاره اي نداشتم . حالا از اون روز به بعد شبها موقع خواب بهم مي گه مامان بلند شو منو ببر حمام !