سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

تاج سر مامان

درخشش خوشه هاي گندم!

1391/5/31 11:44
2,740 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  فرشته قشنگم خوبي ، صبحي در حالي كه خواب بودي با بوسه اي از صورت همچو ماهت ،  تركت كردم . عزيزم درسته كه توي لحاف و تشك پيش ماماني خوابي ولي مي دونم كه فكرت هنوز در خوانسار و روستاست.

عزيزم هنوز حرفت در گوشم زنگ مي زنه كه مي گفتي: مامان بمونيم.مامان آخه چرا بيشتر مرخصي نگرفتي كه بيشتر بمونيم.مامان خونه خاله به من خيلي خوش گذشت آخه شبها خواب هاي خوب خوب مي ديدم.

مامان.....

عزيزم در فرصتي كه بدست اومد درست شب عيد با دايي و ماماني و باباحاجي و خاله به سمت خوانسار حركت كرديم.در هول و استرس عيد بودم يعني عيد اعلام مي شه يا نه .افطار در پارك دليجان بوديم ، بماند كه حسابي بازي كردي  سوار هلي كوپتر شدي و قطار و بهونه گرفته بودي كه سوار سرسره بادي هم بشي ولي نمي دونستي كه دايي بايد كلي راه رانندگي كنه .منم  مونده بودم كه اگه  فردا عيد نباشه روزه فردا را بايد چه كار كنم؟!

فكر كنم حول و هوش ساعت 11 شب بود كه متوجه شدم عيد شده چقدر خوشحال بودم نه به خاطر اينكه ديگه روزه نمي گيريم نه به خاطر اينكه فردا روزه خوري نمي كنيم.

صبح با ذوق و شوق خاصي در حسنيه بزرگ خوانسار نماز خوانديم . خواب از سرت پريده بود و در حسنيه حسابي با ماشينت بازي مي كردي.

ماحصل سفر ما رفتن به روستا بود .وقتي خوشه هاي گندم را ديدي با خوشحالي گفتي مامان يه دسته برام گندم بچين مي خوام به خاله نفيسه نشون بدم تا برامون نون بپزه.

رفتن به روستا و ديدن الاغ و گاو شادي ات را چند برابر كرد.

با ذوق و شوق خاصي در صحرا به ماماني كمك مي كردي تا غوره بچيند .اين بود كه موقع اومدن اشكت گوشه مشكت شد كه بمونيم  ومن قول دادم كه براي عروسي دختر خاله حتما يك هفته مرخصي بگيرم به اميد اون روز............

محمد سپهر و خوشه هاي گندم:

سفر

مابقي عكس ها را در ادامه مطلب ببينيد:

داخل ماشين حركت به سمت خوانسار :

داخل ماشين

عيد فطر ، روز شكر:

عيد فطر

نمايي از مقبره ابن رضا:

مقبره ابن رضا

نشسته بودي و سوره قل هو الله احد را مي خوندي:

تازگي ها ياد گرفتي  با سنگ كوچيك به قبر بزني و بگي : دارم با روحش صحبت مي كنم .

ابن رضا

همش به بازي:

بيل و بيلچه ات را هم آورده بودي:

چه كيفي داشت خاك بازي

بيل و بيلچه

بزرگ خاندان مادري ات:

پدر بزرگ عزيزم كه محمد سپهر خيلي باهاش رفيق شده بود

پدر بزرگ

قربون پسر داس به دستم :

داس به دست

خوشه خوشه گندم:

گندم

ومردمان روستا چقدر ساده و بي ريايند:

وقتي از زهرا خواستم عكس بندازه گفت:صبر كن اول روسري ام را درست كنم

ساده و بي ريا

و يه عكس يادگاري با آقا گاوه:

محمد سپهر مي گفت: مامان چرا اين گاوه پستان نداره؟يعني نمي تونه به گوساله اش شير بده؟اگه ممه نداره پس چي داره؟

فقط من در جوابش تونستم بگم مامان اين گاو آقاست يعني مرد خونه ست.

وباز مثل بچه ها زمزمه كردم:

خوشا به حالت اي روستايي

چه شاد و خرم، چه باصفایی

در شهر ما نیست جز دود و ماشین

دلم گرفته از آن و از این

 در شهر ما نیست جز داد و فریاد

خوشا به حالت که هستی آزاد

ای کاش من هم پرنده بودم

با شادمانی پر می­گشودم

می رفتم از شهر به روستایی

آنجا که دارد آب وهوایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (38)

مامان علي خوشتيپ
31 مرداد 91 14:48
سلام دوست عزيزم.نماز و روزه هاي شما هم قبول.گلم هميشه در دعاهاي مني


من هم هميشه به يادتون هستم
مامان علي خوشتيپ
31 مرداد 91 14:51
واااااي چه جاي قشنگي رفتي محمد سپهر جون.خوش به حالت كه يه همچين جاهايي رو دارين.هميشه خوش باشي عزيزم

ممنون از دعاي خوبتون
مامان علي خوشتيپ
31 مرداد 91 14:51
محمد سپهر جون اين گاوه همون گاوه حسنه كه نه شير داره نه پستون

اشاره قشنگي بود
مامان علي خوشتيپ
31 مرداد 91 14:52
عكسا خيلي خوشگل و هنرمندانه بودن


ممنون ماماني مهربون
مادر کوثر
31 مرداد 91 15:44
وااااااااااااااااای
چه خوب!
روستا. گندم. بازی. خوشه چینی. گاو. نماز عید....

عکسا و نوشته ها عالی بود

بخصوص اون قسمتی که جواب دادی این آقا گاوست مرد خونه


آخه بايد به سوالات بچه ها هنرمندانه جواب داد
مادر کوثر
31 مرداد 91 16:06
سلام مامانی هنرمند
شما با باز کردن وبلاگ کوثرجون و یا نظر دادن مشکل ندارید؟؟؟؟


نه من هيچ مشكلي ندارم
مادر کوثر
1 شهریور 91 9:11
سلام عزیزم
مرسی از حضورت
بوس بوس
به همه ی نظرات خوشگلت جواب دادم


ممنون گلم مي يام بهتون سر مي زنم
ستاره زندگی
1 شهریور 91 10:01
سلام مامانی، همیشه شادوخرم باشید


ممنون عزيز دلم
مامان آریا
1 شهریور 91 10:04
سلام
ممنون از حضور پر مهرتون در وبمون
خوشحال شدیم و خوشحالتر اگه بازهم بیاین پیشمون


حتما عزيزم خوشحالي شما خوشحالي منه
ستاره زندگی
1 شهریور 91 10:04
من با سپهرجون .موافقم ،آخه شهر چیه؟؟روستا هم صمیمیت وهم هوای خوبی داره


گاهي به سرم مي زنه همه چيز را رها كنم و با امكانات ابتدايي برم به دامن طبيعت
ستاره زندگی
1 شهریور 91 10:42
ستاره خانم به روز شد


اومدم
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
1 شهریور 91 13:33
سلام.همیشه به گردش.چه جای با صفایی.جای ما رو هم خالی کنید.


اي جان!
مامان شايان
1 شهریور 91 13:48
چقدر عالي...
همه چي عالي بود...هم هوا، هم فضا و هم پسر گل و آقاي ما


ممنون عزيز دلم
مامان مهنا
1 شهریور 91 13:50
بابا خوش ب حالتون
من عاشق خوشه های گندمم


شما هم بياين خوشحال مي شيم
سپیده
1 شهریور 91 14:27
ماشالله به گل پسری. به نظرم عکس یکی مونده به اخر جالبه.


ممنون عزيز دلم
ستاره آسمونی
1 شهریور 91 14:43
سلام. مرسی که به وبلاگ دختر من اومدید. من اسم شما رو در لیست دوستان وبلاگ دخترم می ذارم.بازم به ما سربزنید. خوشحال میشم از تجربه هاتون استفاده کنم

عزيز دلم من تجربه خاصي ندارم . خوشحال مي شم با هم دوست باشيم
مهسا
1 شهریور 91 14:53
سلام
خوش به حالت محمد سپر جون چه جای باصفایی رفتی انشا ... همیشه به خوش گذرونی


ممنون عزيز دلم
مامان امیر مهدی
1 شهریور 91 15:59
عکسها مثل همیشه قشنگ بودن


ممنون از نظر لطفتون
مامان محمد
1 شهریور 91 18:22
سلام زهره جونم خوبی عزیزم؟
محمد سپهرم خوبه؟
نماز روزه هاتون قبول،عیدتون مبارک،همیشه به گشت و شادی،عجب جایی رفتین شما.
همه عکسا قشنگ شدن،خیلی دوستتون دارم.
بووووووووووووووووووووووووووووووووووس.


ممنون ماماني مهربون من هم دوستتون دارم ببوسين روي گل دوپسرهارا
مامان پریسا
1 شهریور 91 23:07
خوش به حال محمد سپر جان که با طبیعت به این زیبایی اشنا میشه


ممنون عزيز دلم
مامان پریسا
1 شهریور 91 23:08
عکس اقا گاوه هم قشنگ بود

مرد خونس دیگه


بر منكرش ...صلوات
مامانی درسا
2 شهریور 91 2:29
الهی چه باحاله عکساش ..... وای چه جایی بوده طفلی دوس داشته منم بودم دلم نمیخواست بیام دیگه توی شهر پر از دود و شلوغی


گاهي به سرم مي زنه برم يه جايي همين نزديكي ها بساط زندگيم را پهن كنم ولي مگه مي شه ؟!
یاس
2 شهریور 91 2:35
الهی.چه جایه خوب و باصفایی رفتی گل پسر.همیشه شاد و سلامت باشید.مامان مهربون خسته نباشی عزیزم.بوووس


ممنون عزيز دلم من هم شما را دوست دارم
محيا كوچولو
2 شهریور 91 3:15
سلام خاله
شماهم كه سفر بوديد و محمد سپهر هم كشاورز شده بوده!
منم اومدم


زود مي يام پيشت
فهیمه
2 شهریور 91 8:14
محمد سپهر و خوشه هاي گندم: ...
عکسش عالیه. چه روستای زیباییه


روستاي قشنگيه خوش آب و هوا
فهیمه
2 شهریور 91 8:17
خدا سایه بزرگترها رو از سرمون کم نکنه.چه پدر بزرگ مهربون و معصومی


خودم هم خيلي دوستش دارم . حرفهاش آرامشبخشه
محمد
2 شهریور 91 8:29
ای ول به محمد سپهر با اون سئوالش ؟
خدا نگهدار پدر بزرگ عزیزتون باشه ؟ قدرش رو بدونید من که از پدر بزرگ ومادر بزرگا محرومم
شادباشیدوسلامت

ممنون عزيز دلم هميشه خوب و خوش باشين

ني ني شكلك
2 شهریور 91 20:35
واقعا" عكساش قشنگه اميد وارم بازم به خوانسار بريد پيش خاله جون محمد سپهر.


ممنون از دعاي خيرتون
❤مامان آزی❤
3 شهریور 91 13:10
شما هم در مسابقه رویای زیبا شرکت کنید
شاید کوچولوی شما اینبار برنده ما باشه
حتما بیاید و بخونید شرایط و ثبت نام کنید
خوشحال میشیم



چشم عزيز دلم
مامان محمد
3 شهریور 91 18:57
سلام زهره جون همیشه به گشت،ایشاالله همیشه خوش و خرم باشید
عزیزم محمد تو مسابقه رویای سبز شرکت کرده خوشحال میشم بهش رای بدین،اینم آدرسش:
www.lavashak.niniweblog.com

چشم گلم مي يام
زهره مامان آریان
4 شهریور 91 1:57
عبادتاتون قبول.
چه جای باصفایی رفتین.امیدوارم همیشه خوش باشید


ممنون عزيز دلم
مادر کوثر
4 شهریور 91 8:26
سلام مامانی

یعنی روی سیستم هیچ نوع فیلمی نمیتونی ببینی؟؟؟
مدیا پلیری چیزی نداری؟؟

فیلمت توی سایت آپارات آپلود نشد؟ خب این که ربطی به داشتن یا نداشتن ابزار پخش فیلم نداره .شاید سرعت نت خوب نبوده و یا آپارات اون موقع مشکل داشته و یا حجم فیلمت زیاد بود و یا اینکه پسوند فیلمت مورد قبول اونجا نبوده....

مي يام برات توضيح مي دم
مامان احسان
4 شهریور 91 8:58
سلام خاله زهره جون ممنون که بازم به ما لطف داشتید ولی واقعا سخته امروز صبح بعد از اینکه گذاشتمش مهد کلی حالم بد شد آخه همیشه بعد از تعطیلی سخت ازم جدا میشه دعا کن زودتر بپذیره شرایط جدیدشو


فقط صبوري كن و تا مي توني باهاش حرف بزن و از شرايط جديد صحبت كن از اينكه مي تونه توي مهد با دوستاش بازي كنه ، نقاشي بكشه
ارین و مامانش
4 شهریور 91 14:42
D>D>D>D>D>
الهه مامان روشا جون
5 شهریور 91 2:07
سلام زهره جون .چه جوری باید به گل پسری رای بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


عزيزمي فعلا خبري نيست جز ثبت نام روشا جون را ببوس
بابای دوقلوها
5 شهریور 91 11:47
چه جای باحااالی
چه حالی میده با اون داس گندم دروو کنی
من تجربشو داشتم

انشالله همیشه سالم باشید


آره جاي قشنگ و خوبي بود.
تــــــــــــــک خـــــــــــــــاله کــوثر جــونـــی
6 شهریور 91 19:53
خــــــب نگفتید؟!!!!
اگه ممه نداره پس چی داره ؟!!!

امان از دست این کتاب های داستانی بچه ها، همه چیز رو خوب و کامل توضیح نمیدن و بچه ها دچار سردرگمی میشن و مامان های صبور هم که از جواب دادن باز می مونند!


خودم هم موندم واقعا اگه ممه نداره پس چي داره؟!