با همين پاهاي كوچك
سلام عزيز دلم گلبوته ام خوبي مامان ؟ااز ديروز تا حالادل توي دلت نيست آخه قراره اين چند روزه تعطيلات تهران بريم شمال اگه خدا بخواد.
عزيزم قربون اين پاهاي كوچيكت برم كه توي اين كفش هاي جديد حسابي مردونه تر شده.پنج شنبه اي بود كه بابا و ماماني رفتيم ميدان امام حسين براي يه خريد مختصر آخه شب اون روز عروسي همكار بابا بود و دوست داشتم برات يه كفش نو بخرم .هرچند كه خيلي وقت بود كه بهت قول داده بودم مي ريم بازار ولي نشد.پنج شنبه اي هم خيلي طولش دادي براي همين نشد كه با هم بريم بازار وقتي جلسه بابا تموم شد موضوع را براش تلفني گفتم كه گفت: ظهر مي يان دنبالمون.بعله رفتيم و برات يه كفش خوشگل خريديم.تازه يه كيف جديد مهد هم خريدي .البته خيلي بزرگ.هرچي بهت گفتيم مامان اين بزرگه گوش ندادي كه ندادي و هي مي گفتي كه مربي ام به هم گفته يه كيف بزرگتر بيار مهد كيفت خيلي كوچيكه .ببين مامان فقط هم به من مي گه.
كار خودت را كردي و يه كيف اندازه قد خودت خريدي.
با سختي تونستم مديرم را راضي كنم براي مرخصي آخه از 5 شهريور تا يازدهم اجلاس غير متعهدها در سالن همايش هاي صدا و سيما برگزار مي شه و همكاران را شيفت بندي كردند .بماند كه هر روز از هفت خوان رستم وارد سازمان مي شيم آخه حراست هم بايد يه لقمه نون حلال بخوره ديگه .تا ديروز موبايل ها را مي گشتند امروز خواستند كه تغذيه امان را نيز در دستگاه بگذاريم تا شناسايي شود.
گلي زود كارهامو انجام مي دم تا ظهر بيام دنبالت فعلا......................
محمد سپهر و پل هوايي جلوي شهرك:
عكس پاهاي كوچك را در ادامه مطلب ببينيد:
پاهاي كوچك:
و از يه منظر ديگه:
ديروز عصر چون بابا جلسه داشت خودمون از روي پل رد شديم براي همين ناخود آگاه به ياد شعر جديدت افتادم كه آن را مي خواني البته چون توي كلاس اين شعر دسته جمعي خوانده مي شه و بچه ها اون طوري شعر را ياد مي گيرن به جاي "همراه مامان همراه بابا "مي گي:" همكار مامان همكار بابا " درست كردن شعر از جانب من هم هيچ فايده اي نداره.
واما شعر:
پل هوایی ...
پل هوایی ، چه باصفایی
نشسته ای تو ، توی خیابان
رفتن ما را کرده ای آسان
از پله هایش می رویم بالا
همراه مامان ، همراه بابا