حسي قشنگ:
عزيزم ديروز كه از مهد تحويلت گرفتم گفتي: مامان اسم كلاس ما سخته ها.آخه چي ؟ فر؟ گفتم : فرزيا دوباره گفتي: آره همون كه گفتي چي؟گفتم فرزيا.گفتي: آره مامان سخته ديگه گل خوبه اونم گل بنفشه با خاله نفيسه و حسيني.
خوب متوجه منظورت شده بودم.دلت براي مربي هاي قديمي و كلاست تنگ شده بودومهمتر از اون دوستانت.
عزيزم بازم خداراشكر كه اين چيزها فقط در حد يه دلتنگيه.زياد از كلاست صحبت نمي كني.يادمه پارسال درست يك ماه طول كشيد تا به كلاس جديد عادت كني.ولي گوش شيطان كر امسال فكر كنم بزرگتر شدي و عاقلانه تر تصميم مي گيري.
صبحي توي راه مهد گفتي: مامان اينا ما را نمي برن روي چمن بازي كنيم.گفتم باشه به خاله زماني مي گم .گفتي: همين الان گفتم بعله همين الان .خنده زيركانه اي كردي و اونچه كه در ذهنم ثبت شد برق چشمهايت بود.موقع خداحافظي موضوع را با خانم اسدي كمك مربي ات در ميان گذاشتم. و ادامه دادم: اينها را نمي برين چمن؟با خنده و تعجب گفت: وروجك از كجا متوجه شده بچه هاي كلاس هاي ديگه چمن رفتن؟گفتم بچه هاي امروزه باهوشن ديگه ! گفت: حتما موقع ناهار از دوستاش شنيده. باشه با مربي صحبت مي كنم.
تبصره: عكس ها مربوط به كلاس خردسال ، گل بنفشه ، خاله نفيسه و حسيني است.
شن بازي:
مابقي عكس ها را در ادامه مطلب ببينيد:
مدير مهد خانم روشن فكريه به خاطر بازي بچه ها سفارش داده بود تا از زيبا كنار شن تهيه كنند و خوب وتميز بشورند و بيارند اينجا.تازه چون كلاسي براي ااين كار نبود ازقسمت پشت انباري استفاده كرده بودند و كلاسي را درست كرده بودند.
عزيز دل مامان شنبه ها مي رفت كلاس شن بازي.يه روز من هم گوشي ام را سايلنت گذاشتم و از خاله نفيسه خواستم تا اون روز يه چندتايي عكس از محمد سپهر بگيره.وقتي گوشي را تحويل گرفتم شايد باورتون نشه بيشتر از 50 تا تماس داشتم.
حس قشنگيه لمس كردن شن ها:
اين هم محمد طاها كه امسال باشما همكلاسه !
اوني كه ركابي قرمز پوشيده نيماست .
ودخترمون طليعه دختر ساكت و زبر و زرنگ.كسي كه خيلي قدر مامانشو مي دونه براي همين از همون كوچكي يادگرفته خودش همه كارهاشو انجام بده.
اي واي مامان چرا پشت به دوربين:
خسته نباشي گل پسر: