محمد سپهر هم دلش ماموريت مي خواد!
سلام عزيز دلم خوبي؟خدا كنه دلتنگ نباشي.بابا صبح زود رفت ماموريت .فكر كنم ساعت 3 نصفه شب بود كه از خواب بيدارت كردم تا رفتن بابا را ببيني تا بعدا بهونه نگيري.بعد از يه مچ آبدار گرفتي خوابيدي.براي ساعت 6:10 دقيقه با وجودي كه لباس هايت را تنت كرده بودم ، بيدارت كردم تا به سرويس برسيم گريه كردي كه مامان بغلم كن.بارم خيلي زياد بود خواسته ات را اجابت نكردم .پسر خوبي بودي و با هم به سمت شهرك اومديم تا سوار سرويس بشيم.گلم توي مسير بود كه فيلت هوس هندوستان كردو با گريه گفتي:اين باباي بد منو ماموريت نبرد.بذار بابا بياد ماموريت نمي برمش.
سيدم يه هفته بابا پيش ما نيست. عزيزم بابا به خاطر غرور ملي و دفاع از آب و خاك رفته دوست دارم در نبود بابا برام مردخونه باشي.
مرد خونه :
عكس مربوط به تعطيلات عيد 91 است.مادر ساعت 15:23
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی