دلت براي "سلام كوچولو" راديو تنگ شده!
سلام عزيز دلم صبح قشنگت بخير امروز آخرين روز زيارت عاشورا بود دوست داشتم بيارمت مسجد ولي با چشمك و خنده به من گفتي:امروز آخرين روز كلاس موسيقي عمو بابكه .گفتم خوش باشي!
ديروز حسابي بهونه راديو را كرده بودي آخه يكشنبه هفته پيش آخرين ضبط برنامه سلام كوچولو بود.
بله خانوم وكيلي آخرين برنامه هاي فصل بهارش را درست يكشنبه 13 اسفند ضبط كرد و تو هم آخرين شعرهاي بهاري را خواندي.البته تولد بچه برادر خانم تركمندي(مجري سابق اخبار 20:30 ) بود، تو هم شيرين زبوني كردي و گفتي خانوم وكيلي تولد منم 12 فروردينه پس بايد به من هم تبريك بگين.اين اواخر بهت ياد دادم كه اگه حتي خانوم وكيلي مطلبي را ازت نپرسيده ولي تو حرفي براي گفتن داري دستت را ببري بالا يا بگي خانوم وكيلي منم بگم و بعد صحبتهايت را شمرده شمرده بگي.يا اينكه بهت گفتم بلند بخند تا صداي خنده هات هم شنيده بشه آخه اينجا راديوست و تبسم هيچ معنايي نداره!
واينكه وكيلي مهربان با دادن راديو از همتون تشكر كرد واين تو هستي كه اين چند روزه مثل مرغ بال كنده دلت براي راديو تنگ شده!
عزيزم امسال هم موقع خونه تكاني نذاشتي اسباب بازي هاي شكسته ات را دور بريزم فقط اونارا شستم و عروسك هاي پوليشي را شانه كردي و سشوار كشيدي !
وجالب اينجا كه دلت حسابي هواي مسافرت كرده .همين ديروز صبح گفتي:مامان مي توني امروز مرخصي بگيري تا با هم توي خونه بمونيم گفتم نه مامان اين چند روزه هم زود تمام مي شه با خنده گفتي: نمي دونم مامان بچه ها چقدر عرضه دارن كه مي تونن مرخصي بگيرن و با بچه هاشون خوش باشن!
سي دي جشن نوروزت را امروز تحويل گرفتم.در جشن نوروزي نقش سيب سفره هفت سين را داشتي و اين شعر را مي خوندي:
شعر :سيب
اسم شريف من سيب سرخم و زردم (2)
مرا بكن تماشا دواي دردم (2)
من سين ششمين سفره هفت سين
كنار من عزيزم توسفره بنشين (2)
سيب قشنگ ، رنگاوارنگ ، تو سفره هفت سين
البته شعر بعدي را هم دسته جمعي خوندين:
خبر از بهار مياد گل به گل خونه مي ياد
لحظه اول سال خوشحالي باهاش مي ياد
سال نو با دلي شاد شادي دنبالش مي ياد
سفره هفت سين ما گرمي عيد رو مي خواد
با سلام به سال نو عيد شما مبارك
روز ميلاد بهار عيد شما مبارك
دور هفت سين بشينيم دوباره باز دعا كنيم
به اميد سال نو خداراباز صدا كنيم
عيد شما مبارك نوروزتان مبارك
به يمن عيد نوروز هر روزتان مبارك
عزيزم اين شعرها را هم در برنامه "سلام كوچولو"خوندي.همين الان كه دارم اين مطالب را برايت مي نويسم شنونده آخرين قسمت برنامه" سلام كوچولو "هستم. برنامه اي كه هم براي تو هم براي من خاطره انگيز بود.يادمه در برنامه اي در خصوص زنبور عسل صحبت مي شد كه گفتي:رفته بوديم دماوند مامانم داشت سمنو مي خورد كه يهو يه زنبور دهن مامانم را نيش زد با اين حرف استوديو رفت روي هوا!
تاج سر و آخرين برنامه "سلام كوچولو"!
كمك كردن گل پسري!
مادر ساعت 10 صبح موقع شنيدن برنامه "سلام كوچولو"