سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 25 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

تاج سر مامان

محمد سپهر در اتاق مديريت راديو ايران!

1392/2/25 14:33
1,198 بازدید
اشتراک گذاری

ميهمان هاي اين هفته برنامه "سلام كوچولو" خردسالان  شيرخوارگاه  شهيد تركماني بودند.

 شب قبل به محمد سپهر گفته بودم كه حسابي حواسشو جمع كنه و به بچه ها محبت كنه و با اونا دوست باشه .وقتي سيد كوچولو را به استوديو بردم..خوشبختانه روي خوش نشون داد و با خيلي هاشون دوست شد تا جايي كه وقتي اونا مي رفتن، .مي خواست باهاشون بره.

من كه حسابي از پا افتاده بودم چون غير از شما بايد به 12 كودك ديگه هم مي رسيدم...تشنه نباشن..خسته نباشن..گرسنه نباشن...وقتي برات گفتم كه بيشتر اينها پدر و مادر ندارن..خيلي نارحت شدي تا جايي كه چشمهات پر اشك شد و گفتي:" مامان اينا گناه دارن"!  وقتي اشك هاتو  ديدم ديگه جرات نكردم بگم كه خيلي هاشون هم دچار كودك آزاري شدن ، براي همين قانون اونارو از خانواده هاشون گرفته و تحويل شيرخوارگاه داده!

بعد ازضبط 3برنامه انگار همه انرژيخانم وكيلي هم تموم شد ، بچه ها را به صف كرديم تا ديداري هم با دكتر شيخ محمدي مدير راديو ايران داشته باشند.به دست بچه ها يه بادكنك داده بوديم...تو هم دلت بادكنك مي خواست به تو هم دادم.. توي اتاق جلسات بچه ها را داشتم روي صندلي مي نشاندم كه متوجه شدم تو روي صندلي در بالاترين جا نشسته اي..گلي چقدر دلت مديريت مي خواد ؟! هر چند كه برازنده اين سمت هستي .بغلت كردم و گفتم:مامان اينجا جاي مديره..شما مي توني دوتا صندلي كنارتر بشيني. .....بچه ها حسابي گرسنه بودن ومن چپ و راست مي شدم و بهشون بيسكويت  تعارف مي كردم..بعد از گپ خودماني مديريت با بچه ها و مربيان مجموعه، خود دكتر شخصا  تك تك بچه ها را روبوسي كرد و بهشون هديه و پكيج تغذيه  مي داد.

اون روزدائم  ازم پرسيدي كه تكليف اين بچه ها چي ميشه؟مربي ها كه جاي پدر و مادر را پر نمي كنن؟ومن به اين موضوع  فكر مي كردم كه چطور مادري مي تونه اين كارارا انجام بده و مادرباشه!

خبر حضور  خردسالان شيرخوارگاه شهيد تركماني در استوديوي برنامه "سلام كوچولو" در چند خبرگزاري كارشده كه چند فقره از آن اخبار را برايت مي گذارم.

خبرگزاري آريا:

پايگاه جامع اطلاع رساني راديو :

و

پايگاه اطلاع رساني جمهوري اسلامي ايران :

عكس ها را در ادامه مطلب ببينيد:

مادر ساعت 14:14

تاج سر  در استوديوي ضبط برنامه :

رديف اول:(ابراهيم صابري نژاد :مدير گروه خانواده راديو ايران ، رامين جوادپور:خواننده ، داريوش گودرزي : صدابردار و عذرا وكيلي :مجري و تهيه كننده)

خانمي كه جلو نشسته :گلريز وكيلي دختر خانم وكيلي و دستيار تهيه كننده

سلام كوچولو

سيد محمد سپهر در سالن جلسات  مديريت راديو ايران :

(چه حالي مي كنه با بادكنك)

اتاق جلسات

و !

سلام كوچولو

اينكه يه مدير با همه كارهاي مديريتي كه داره وقت بذاره و احوال بچه هايي را بپرسه كه به قولي هم از جانب پدر هم مادر يتيمن كار خيلي بزرگيه !اي كاش اين رفتار الگويي باشه براي همه كه دست محبتمان را دريغ نكنيم !

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان تسنيم سادات
25 اردیبهشت 92 15:19
آخخخخخخى ... چه پسر با احساسى ...
عكساتونم قشنگ بود
مخصوصا اون عكسى كه گل پسرى با آقاى مدير دست ميده
خدا زياد كنه همچين مديرانى رو
و همچنين حفظ كنه اين گل پسرى رو براى مامان و باباش ...


عزيزم ...بچه ها همشون با احساسن....واقعا ...ممنون عزيزم خدا گل دختري را برت نگه داره
مامان نیایش
25 اردیبهشت 92 17:15
خدا همه مادر ها و پدر ها رو برا ی بچه هاشون حفظ کنه


الهييييييييييييييييييييييييي آمين
منصوره.الف
25 اردیبهشت 92 17:36
سلام مامان عزیز
تبریک به شما که نام نیک اهل بیت رو برا فرزندتون انتخاب کردید.
پستی هست با عنوان "نام نیک" که مخصوص شماست تا بگید علت این انتخاب رو،تا شاید مشوقی شود برای پدر و مادر های عزیز دیگر، منتظر حضور گرمتون هستم.



حتما عزيزم مي يام پيشتون
مهسا
25 اردیبهشت 92 19:50
سلام
اي جانم قربونت دل كوچولوت برم من محمد سپرم


عزيزم خدا نكنه
مفقود الاثر
25 اردیبهشت 92 19:58
سلام

به نظر شما شهدا فرقي دارن با هم!

به نظر من كه نه.....

اين گردن خود ارتشه.....

ولي بسيج و سپاه تا دلتون بخواد خاطرات رو جمع آوري كرده و نوشته

من كلي كتاب خوندم كه اكثرا بسيجي بودن يا سپاهي.

البته كتاب شهداي ارتشي رو هم خوندممثل شهيد صياد ، شهيد آبشناسان ، شهيد احدي امر الله ، شهيد ستاري ، شهيد اردستاني ، شهيد بابايي



راستي كتاب شهيد صياد رو امروز خوندم تموم شد

تا چند روز ديگه از شهيد صياد مي نويسم.

ممنون از حضور

يا حق

سلام شهداء با هم فرقي ندارن...اين ما هستيم كه اونارا گلچين مي كنيم ازبعضي هاشون زياد ياد مي كنيم و از بعضي كم....اين ديدگاه درست نيست كه ارتش را مقصر بدونيم هركه ندونه شما كه بايد بيشتر بدونين بسيج و سپاه بيشتر دنبال تبليغات هستن....بگذريم اگه امكانش هست نشاني ات را برام بذار با دوستان انتشارات ارتش صحبت كردم تا چند جلد كتاب در اختيارتون بذارن...حالا شما نوسينده اين شهداء باش...يا حق...
محمد
25 اردیبهشت 92 21:46
دست شما درد نکنه .برنامه جالب است کاش ...


كاش چي؟!
عمو روحانی
25 اردیبهشت 92 22:44
ماشاالله . چشم حسودها...بشه


هميشه محتاج دعاي خير شمائيم...التماس دعا
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 اردیبهشت 92 0:08


آفرین...

چه کار قشنگی کردین ...

ماشالا به این همه فعال بودن و با انرژی بودن ...

خدا حفظتون کنه زهره جان...

برقرار باشین


عزيزم انرژي مي گيرم از تشويق گرمت...ممنونم
یاس
26 اردیبهشت 92 3:50
ای جون دلم.جیگر این پسر.
عکسا خیلی جالب بودن.این یه حس مشترک بین بچه هاست.انگار همشون عاشق بادکنک هستن


ممنون ..بچه ها از بادكنك سير نمي شن...
مامان ماهان
26 اردیبهشت 92 9:31
سلام خانمي، فدات بشم من ديروز ظهر تا شب درگير كار خير بودم..برا يه مريض كه غريبم بود دنبال دوا و دكترش بودم ،،نتونستم بيام سراغت ،شرمنده دير به شما و محمد سپهر گلم سر زدم...ناز نفسيد


عزيزم.............
مامان ماهان
26 اردیبهشت 92 9:50
مامان سيد محمد جان خوش بحالت كه سعادت داشتي اين طفل معصوم ها رو از نزديك ببيني و آنچه در وسعت بود بهشون محبت كني...بخدااااااااااا الان كه دارم اين كامنت رو برات مي ذارم جيگرم آتيش گرفته مخصوصا برا اون بچه هايي كه بخاطر كودك آزاري تو شيرخوارگاهها هستن ..نمي دونم والدين اينا چجور حيوونايي هستن كه به اين طفلا رحم نمي كنن..چجوري يه انسان ميتونه بچه اي رو آزار بده كه هيچ گناهي نداره و بي پناه.. خدا رو قسم مي دم به عظمت و بزرگيش كه پناه اين بچه ها باشه..جالبه ديروز من برا خانواده ي غريب كمك ميكردم كه پانزده سال تمام در حسرت بچه دار شدن ميسوختن و چندين ميليون خرج دوا و دكتر كرده بودن و اما نتيجه نگرفته بودن ..اونوقت خانواده هايي هستن كه قدر اين امانت هاو هديه هاي خدا رو نمي دونن ...

عزيزم معمولا ما آدم ها قدر چيزهايي كه داريم ، نمي دونيم ...يكي در حسرت بچه يكي مي خواد اونو نبينه....
مامان ماهان
26 اردیبهشت 92 9:53
عزيزم يادم رفت كامنت قبلي اينو ازتون بپرسم ،من چند روز پيش، پستي در همين مورد تو وب پدر يكي از بچه ها خوندم كه خيلي دلم گرفت و تصميم گرفتم به ديدن اين عزيزان برم ،،اما نمي دونم چي بيشتر به دردشون ميخوره كه براشون بگيرم ،،شما كه از نزديك اين فرشته ها رو ديدين فك ميكنين چي بيشتر خوشحالشون ميكنه؟؟؟


اونا به همه چيز احتياج دارن از لباس و كفش گرفته تا خوراكي ...اما بيشترين مسئله كمبود پدر و مادره....
مامان نیایش
26 اردیبهشت 92 14:01
برای چراغ های همسایه هم ، نور آرزو کن ،

بی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد ...

ماه رجب است و شب آرزوها ...

التماس دعا...


ممنون عزيزم خيلي محتاجيم به دعا
زهرا(✿◠‿◠)
26 اردیبهشت 92 17:32
آخی......نازی......



عزيزم
سپیده از وبلاگ "کودک من"
27 اردیبهشت 92 1:05
سلام خانمی. تم زنبوری و میکی موس و جنگل و انگری برد کلی برای دانلود دارم. شاید بهتون کمک کنه


ممنون عزيز دلم اما اصلا نمي تونم دانلود كنم...
مامان آرمان
27 اردیبهشت 92 17:11
دستتون درد نکنه که باعث شادی این بچه ها شدید.هرچقدر همه سعی کنند که خوشحاشون بکنند بازم کمه و جای گرمی و محبت خانواده را نمیگیره.این حال شامل بچه هایی که به ظاهر خانواده دارند ولی مادر و پدر در احوالات خودشون هستند و انگار بچه ای ندارند هم میشه


عزيز دلم به نكته قشنگي اشاره كردي هيچ كس چاي پدر و مادر را براي بچه نمي گيره!
فرزند فلکه ساعت
27 اردیبهشت 92 17:50
مامان سونیا
28 اردیبهشت 92 8:48
قربون اون دل کوچولوت بشم خاله که با دیدن این بچه ها اشک توی چشمات جمع شده عزیزم اگر ادم بزرگها هم دلشون صاف و پاک و بی کینه بود خیلی از اون بچه ها جاشون توی شیر خوارگاه نبود . انشاالله همیشه موفق و موید باشی و بتونی یک روز با صاحب الامر مسلمین دست بدی گل پسر اقا امان زمان خودش نگهدارت باشه تاج سر


ممنون از دعاي خيرت...ممنون از نگاه قشنگت..خدا برات سونيا را نگه داره....
مامان سونیا
28 اردیبهشت 92 8:49
مامانی مهربون ببخشید اگر دیر اومدم براتون کامنت گذاشتم این دوروز رو توی خونه بودم و به کارهای عقب افتاده میرسیدم نت نیومدم

به روزیم


عزيزم اين چه حرفيه ؟انشاء الله هميشه تندرست باشين...
مامان سونیا
28 اردیبهشت 92 8:49
خصوصی داری گلم


حتما
سپیده از وبلاگ "کودک من"
28 اردیبهشت 92 16:13
سلام خانم. روی گرینه دانلود که ادامه مطلب گذاشتم کلیک کنید و یه صفحه باز می شه که نوشته دریافت فایل. کلیک کنید و دانلود کنید.


امتحان كردم ولي نشده؟!
مفقود الاثر
28 اردیبهشت 92 20:05
سلام

پيشنهاد شما خيلي عالي بود

منم چن تا كتاب تهيه كردم

يا حق


خواهش مي كنم ولي اي كاش نشاني ات را مي گذاشتي...
مفقود الاثر
29 اردیبهشت 92 1:17
سلام

با زندگي نامه و خاطرات شهيد

امير سرلشگر آبشناسان(شير صحرا)

به روزم

موفق باشيد









اين گلها تقديم به گل پسرتون

يــــــــــا حــــــــــق

حتما مي يام..
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 اردیبهشت 92 12:37


عرض ارادت ...


عزيزم
مامان مهرزاد جان
7 خرداد 92 15:42
ماشاله به این پسر با احساس و فهمیده خدا براتون نگهش داره


ممنون عزيز دلم خدا ني ني شما را هم نگه داره