سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

تاج سر مامان

محمد سپهر و عمو پوررنگ

1392/6/25 9:33
907 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيز دل مامان ،فكر كنم شب عيد فطر بود كه هماهنگ شد بري برنامه عموپورنگ......البته اون روز  ، روز شلوغي بود، صبح خونه ماماني بوديم كه متوجه شدي زينب خانوم داره مي ره كلاس قرآن ، قبل از كلاس هل هلكي حمامت  بردم....فكر مي كردم بايد ساعت 6 بعدظهر  سر برنامه حاضر باشي ، براي همين اجازه دادم كه بازينب بري و مهمون كلاس قرآني بشي ولي بابا پيغام فرستاد كه بايد ساعت 4 بعدظهر آنجا باشيم از بابا خواستم كه زود بياد دنبالت و بعد خونه بريم تا شناسنامه ات را برداريم وراهي استوديوي ضبط برنامه واقع در قلهك شيم.

وقتي رسيديم  برخلاف برنامه هاي ديگه اصلا به شناسنامه كاري نداشتند فكر كنم يه دو ساعتي بايد معطل مي شديم تا برنامه روي آنتن بره.....توي حياط بوديم كه متوجه شدي دوستت مطهره از بچه هاي مهدت اومده...انگار بهت دنيا را داده بودن....بهت گفتم اگه سوالي پرسيدن حتما تو هم جواب بده..البته چون تو بيشتر پويا نمايي مي بيني اجازه ندادي بودي كه پوررنگ را ببينيم و متوجه بشم از چه قسمتهايي تشكيل شده.

توي اتاقي منتظر شما شديم.....تا اينكه برنامه روي آنتن رفت..تو رديف  اول كتابخانه نشسته بودي...

رديف جلو پنجمين نفر اوني كه لباس قهوه اي پوشيده

(عكس را داخل اتاق انتظار از پشت تلويزيون انداختم )

پوررنگ

به مناسبت عيد فطر آقاي روحاني شروع كرد به اجراي يه مسابقه كه چون سوالها سوال هاي سنگيني بود نتونستي جواب بدي.او گفت چون در شب قدر سوالي نپرسيده يه سوالي از حضرت علي (ع) مي پرسه كه هر كي بتونه جواب بده برنده ست.سوال اين بود:حضرت علي كجا به دنيا اومدن....كه ديدم دستهاي تو بالا رفت..به خاطر اينكه سر برنامه "سلام كوچولو "حاضر مي شدي  بهت گفته بودم كه حضرت علي در خونه خدا به دنيا اومده..تو هم گفته بودي چه جوري خونه خدا باز شده ..منم برات توضيح داده بودم كه به امر خدا اين كار صورت گرفته......ديدم كه دستتات تا كجا بالا رفته و دنبال عموپورنگ افتادي تا جواب سوال را بدي..بميرم برات كه عمو پوررنگ متوجه تو نشده بود..اون ميكروفن را جلوي دهان بچه هاي بزرگتر گرفته بود  وقتي اونا مي گفتم مكه يا مدينه خيلي حرص مي خوردي...قيافه حق به جانبي گرفته بودي..كم مونده بود كه طبقه دوم كتابخانه بري..فكر كنم اگه حراست اونجا نبود دنبال عمو پورنگ پله ها را بالا مي رفتي....چون بچه ها جواب را بلد نبودن عمو پورنگ به يه نفر جواب صحيبح را رسوند.....خيلي دلم برات سوخت.براي اولين بار يه چيزي بلد بودي و كسي اجازه نمي داد كه تو جواب بدي.....

منتظر غروغرهات بودم ولي ديدم شاد و شنگول در حالي كه دست توي گردن مطهره انداخته بودين از استوديو خارج شدين......عوامل برنامه به همه بچه ها آب ميوه و كيك به همراه سه فقره از سي دي هاي عمو پورنگ و تبليغات محصولات تك ماكاروني را داده بودند.

خوشحال شدم كه براي عمو پورنگ بچه ها مهم بوده و هستند چون  با دادن اين بسته همه اون ها را خوشحال كرده..چيزي كه توي برنامه هاي خاله شادونه وعموهاي فيتيله اي ديده نشد...

سيد محمد سپهر و مطهره سراج..

البته اون دختر كناري هم مطهره ست بچه همكار بابا !

عمو پوررنگ

مادر ساعت 09:30 صبح

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 9:54
سلام عزیز دلم خوب و خوشید خودتون و آقا پسر گلمون،،خیلی دلم براتون تنگیده بودآخه شما کجا بودین چرا آپ نمیشدین


سلام عزيزم ...نمي دونم مشغله ام خيلي زياد شده بود...طوري كه اصلا نمي تونستم بيام وب ..توي خونه هم راضي نبودم كه پيش اهل خونه باشم ولي فكرم جاي ديگه ...فكرشو نمي كردم كه بشه دوماه...همين دور و برها بودم.....وقت نداشتم
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 9:55
مامان محمد سپهر جونم دیروز 3-4 بار اومدم وبتون و تا نصفه پستتون مییومدم یا نتم میپرید یا کاری برام پیش مییومد،برا همین نگه داشتم امروز اساسی بیام پیشتون

عزيزم ببين وقتي آدم كاراش زياد بشه همينه ديگه....براي همين منم دارم جبران مي كنم و خاطرات گذشته را مي نويسم
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 9:59
چه پسر خوشبختی که به واسطه شغل مامان هربون همه برنامه های کودک رو مهمون میشی و از نزدیک میبینیماهان که وب تو مییاد خیلی حرصش از من میگیره


اي واي چرا بچه را حرص مي دي ؟
نه من هماهنگ نكرده بودم......باباش هماهنگ كرده بود البته اسم چند تاي ديگه را هم داده بوديم كه به خاطر شلوغي فقط بچه خودمان را پذيرفتند
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:01
آفرین به محمد سپهر باهوش خودمون که جواب سوال عمو پورنگ رو میدونستخاله از عمو دلخور نشی اون انتظار نداشته که وقتی بچه های بزرگتر جواب رو نمیدونستن شما بلد باشی،،از کجا باید میفهمید که مامان خانومی شما خیلی حواسش به تربیت و آموزش شماست و ماشالله بزنم به تخته شمام نابغه


عزيزم.....محمد سپهر خيلي قيافه اش ديدني شده بود....دستاشو توي كمرش گذاشته بود و با حرص به عمو پوررنگ نگاه مي كرد..جالب اينكه دوربين هم روي او زوم شده بود
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:03
مامان خانومی معلومه که پسرمون شاد و شنگول مییومد بیرون مخصوصا که هم جایزه گرفته بود هم دوستاش و مخصوصا مطهره هم کنارش بود


نمي دوني چه دختري يه مطهره .......ده تاي منو مي بره لب آب تشنه بر مي گردونه....شايد سر فرصت بنويسم كه توي ذهنش چي مي گذره...ومحمد سپهر چقدر با آب و تاب تعريف كرده...
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:12
خدا رو شکر که محمد سپهرم تو برنامه شرکت داشته،،آخه با ماهان که مییایم سر پستاتون همش میگه مامان منم اینجاها ببر،وقتی میگم مامان سپهر استدیو آشنا داره حرصش میگیره که تو چرا نداری


عزيزم ..........ا
فاميلي ماهان و شماره تلفنت را زود به من بده.......انشاء الله توب برنامه بعدي اگه قسمت بشه هماهنگ كنم....راستي شما كه شماره منو دارين اما دريغ از يه زنگ...دست منم پوست هندوانه ننداختي
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:15
والله حق داشته طفلی محمد سپهرم،تصور کن خودمونم بودیم حرصمون میگرفت...حیف شد ندیدم برنامه رو حتما حسابی میخندیدم


به بچه من مي خنديدي ؟!
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:16
ای جونم مامانی خانوم شیطون بلا نکنه از الان مطهره رو زیر ذره بین گرفتی آینده عروس خودت کنی


مامانش يه فكرايي كرده.....ولي اي بابا از اين ستون به اون ستون خيلي خيلي فرجهههههههههههه
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:19
فک میکردم برا ماموریت جایی رفتین که پیداتون نیست ،،پس شمام تو لاک بودین...منم کارم خیلی زیاده خدایی ولی این وب اومدنو برا خودم وظیفه برا یادگاری به ماهان و البته تفریح قرار دادم


نمي دونم ماه رمضون كه نشد بعد كارام خيلي زياد شد...گزارش براي هفته نامه (صدا و سيما) بعد گزارش براي خود راديو......كلاس بردن محمد براي موسيقي ..نمي دونم چرا اين جوري شد ..البته مسافرت هم رفتيم كه حتما پستشو مي ذارم....
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:20
الهی فدای دوست مهربونم بشم آخه ما که تهران ساکن نیستیم که ....



مي دونم ساكن تهران نيستين ؟اتفاقا از شهرهاي ديگه هم توي برنامه مي يان.....منظورم اين بود كه به من شماره ات را ندادي؟راستي ساكن كجا هستين ؟!
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:24
حتما تقلبی بوده که الان که میخوایم بفروشیمش (خونه رو میگم)) سندش پیدا نمیشه و کلی ضرر کردیم


درست حسابي بگرد...آخه براي ما زن ها كه حواسي نمونده؟مگه اين بچه ها مي ذارن؟منظورم (شوهر عزيز و بچه شوهر است)
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:27
من ساکن تبریزم .اسم کامل ماهانم ماهان بایرامی فرد هست..ولی فدای دستت زحمت نکش اگه جور شه هم نمیتونیم که ماهانی رو بیاریم و ببریم مرخصی جور نمیشه..


حالا من خبرنگارم يا تو؟ديدي اعتراف كردي
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:30
فدات شم چرا با زور برا من افتخاره اگه ممکنه یه تک بزنین منم شمارتونو داشته باشم کلی پزتونو به همه بدمخوشم که دیدی که تو پستم اااااااااااااای بد نیست میگذره


من شماره را داده بودم
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:36
خانومی ببخشید من پس و پیش و دیر دیر جواب میدم ،آخه الان کلی هم دانشجو ریخته رو سرم ،نه که زمان نام نویسه برا اونام جواب میدم جواب کامنت شما رم میدم


عزيزم برو به كارات برس مزاحم نشم ....دوباره مي يام پيشت
مادر کوثر
25 شهریور 92 10:39


برای عرض ارادت و دوستی

ممنون از حضور شما

محمد سپهر جان رو ببوسید مامانی هنرمند و رسانه ی ملی


سلام خانوم خانما دوستتون دارم...ممنون از لطفتون ببوين روي گل كوثر جان را.....حالا كي گفته ما هنرمنديم
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:56
فدات گلم ،،،،خیلی خیلی خوشحال شدم از شنیدن صداتووووووووون



منون عزيز دلم ...متقابلا منم خوشحال شدم
آیسان مامان ماهان
25 شهریور 92 10:58
خدا رو هزار مرتبه شکر که همه گرفتاریاتون به شادی بوده،،منتظر پست مسافرتتون هم هستیمفعلا


عزيزم
مامان سونیا
25 شهریور 92 10:59
افرین به این تاج سر که استودیو میره انجا دوستش رو میبینه بال درمیاره
جواب سوالم میدونسته که عمو پورنگ حواسش نبوده و نتونسته جواب بده کاش تونسته بود جواب سوال روبده ولی همینکه جواب رو میدونسته خودش کلی ارزش داره الهی تصور میکنم اون موقع چه حالی داشته دلم میخواد یک سیلی اب دار توی صورت این عمو پورنگ بزنم


عزيزم ....تورو خدا خودتو ناراحت نكن
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
25 شهریور 92 14:57
اول دست بزنم واسه این آقا سیدمون که جواب سوال رو بلد بوده

بعد هم واسه این مامانی فعال که به سیدمون یاد داده همه چی رو....

چقدر خوبه که تو همه برنامه ها شرکت میکنی آقا سید...

مـــرس از بابت آپ های خوبتون زهره جون....


مي شنوم صداي دست زدنت را كه از ته دل مي زني ...هميشه شاد باشي و خوشحال و خوشحالي را مزه مزه كني
نایسل
25 شهریور 92 17:27
عزیزم خصوصی هاتو چک کن


باشه گلم
علامه کوچولو
25 شهریور 92 19:03
با نام رضا به سینه ها گل بزنید
وز اشک به بارگاه او پل بزنید

فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بر دامان ما دست توسل بزنید


*********************

سلام عیدتون مبارک:التماس دعا

سلام عزيز دلم ممنون از شعر قشنگتون ........عيد شما هم مبارك...دوست داشتين لينك شيم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
26 شهریور 92 10:05
بر شما هم مبارک...

ممنون گلم
مامان آرمان
26 شهریور 92 17:46
سلام
خوش به حالت محمد جان که میتونی بری برنامه های عموهای مختلف.
شاد باشی همیشه


عزيز دلم