سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 20 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

تاج سر مامان

محمد سپهر فوتبالي !

1392/6/30 9:42
610 بازدید
اشتراک گذاری

محمد سپهر و تب فوتبال يا بهتره بگم محمد سپهر و تب لباس فوتبال

سلام بر پسر فوتباليست خودم.........كه چند روزيه ...صبح و شب لباس فوتبال تنش مي كنه و با توپش بازي

مي كنه.حتي روز اول با همين لباس و كفش كتاني اي كه خريده بودي خوابيدي .

ماجرا از اون جا شروع شد كه حق به جانب وقتي اومدم دنبالت گفتي: مامان چرا علي رضا لباس فوتبال بپوشه اما من نپوشم....گفتم باشه به بابايي مي گم برات بخره..گفتي :نخير همين امروز مي خوام....توي سرويس كه بودم به دايي گفتم.دايي گفت: فردا از بازار برات مي خره...اما تو اصرار كردي همين امروز مي خواي...

بعله فكر كنم شنبه 16 شهريور  بود كه وقتي رسيديم شهرك.....به بابا اصرار كردي كه همين الان برات لباس بخره..بابا هم گفت به شرطي كه اول برين سلماني !

بعد از سلماني شما و بابايي رفتين دنبال لباس ومن رفتم خونه به فكر شام!

فكر كنم ساعت 9 شب بود كه خسته و كوفته البته خيلي گرسنه  اومدين خونه و با خنده و شيطنت هميشگي ات گفتي: مامان نتونستم لباس بخرم....گفتم خب زود مي اومدين گفتي: چرا كه نخريدم خوبم خريدم لباس تيم ملي خريدم....آرم جمهوري داره پرچم ايران داره ولي مامان شماره 10 نبود بابا برام 16 خريد...عزيزم...لباس هاتو پوشيدي و بندهاي كتاني ات را محكم كردي و گفتي:يه شام بده بخوريم...زود سفره را پهن كردم ووسايل شام را آوردم كه گفتي:به به سالاد نشستي و با دقت خاصي خوردي كه لباس هات غذايي نشه وبا همان لباس و كفش خوابيدي.

سيد محمد سپهر فوتباليست مي شود

فوتبال

بماند كه كار من بيچاره از فرداي همون روز در اومد..شما هر روز لباستون را مي پوشيدين و من بايد اونو مي شستم تا فردا تميز تنتون كنين.هر چي هم مي گفتم : توي مهد لباس راحتي بپوش ...كو گوش شنوا..اگه پيدا كردين به من هم خبر بدين!

تا اينكه اون روز لباستو لك و لوكه ديدم ....بعله با آبرنگ حسابي لك لكي شده بود...هر چي هم شستم افاده نكرد...با آب يخ.....صابون...پودر صابون....وايتكس...جرم گير .......اون لكه آبي روش موند...زدي زير گريه كه بابا برام لباس بخر قول مي دم  اين دفعه رنگ مسي بخرم.بميرم برات.....

( محوطه جلوي مهد )

(وقتي گل پسر فوتباليست مي شود)

فوتبال

البته چند بار هم با همون لباس سر برنامه "سلام كوچولو"رفتي كه ماجراهاشو بعد برات مي گم .

فوتبال

مادر ساعت 09:30 صبح

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

معصومه(مامان آریا)
30 شهریور 92 10:39
عزیزم چقدر هم لباساش بهش می یاد امیدوارم یه روز تو تیم ملی بازی کنی پسر گلم


ممنون عزيز دلم
مامان سونیا
30 شهریور 92 10:51
آفرین به فوتبالیست کوچولو لباس فوتبالی خیلی بهت میاد گل پسر مبارکت باشه عزیزم


ممنون عزيز دلم چشمات قشنگ مي بينه
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
30 شهریور 92 10:54
بابا ای وللللللللللل

قدم هات استوار


ممنون عزيز دلم
مامان سونیا
30 شهریور 92 10:54
ای بابا شما هم که مثل دختر ما مرغت یک پا داره خاله همین امروز میخوام یعنی همین امروز میخوام قدیمیها حرفهای قشنگی میزدن میگفتم حکم بچه مثل حکم شاهه ولی نمیدونم چرا در مورد ماها رعایت نشد بچه که بودیم میگفتیم چشم حالا هم میگیم چشم


مامان منم مرغ مي خوام......يه عمره گلم داريم مي گيم چشم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
30 شهریور 92 12:07
به درخواست دوستان
سه چهارتا عکس به مابقی ِ عکس های پارک ارم اضافه شد، دوست داشتی، باز هم بیا.




حتما عزيزم
آیسان مامان ماهان
30 شهریور 92 12:14
وای وای وای چه آبرویی ازم رفت،،تصور کن من همش شکلک درمی آوردم و به شادی چش و ابرو میرفتم ،اصنم خبر نداشتم یه عده دارن هاج و واج و متعجب منو نگاه میکننوای چه حااااااااااااااالی شدم من


عزيزم....به هر حال هممون نديد بديد هستيم حتي اونايي كه با تعجب مارا نگاه مي كنن.
آیسان مامان ماهان
30 شهریور 92 12:15
وای خاله جونم لباس فوتبالت مبارک،چه خوشگلن،چه بهت مییان عززززززززززززززززززززززیزم


ممنون عزيز دلم چشمات قشنگ مي بينه
آیسان مامان ماهان
30 شهریور 92 12:21
خانومی حسابی تو زحمت افتادین منبعد برا شستن و تمیز نگه داشتن لباسهای این شیطون بلاخاله شمام دیگه ابرنگی نکنین لباستونو خخخخخخخخخخخخخ


پدر انگشتام در اومد....آب سرد..صابون ..پودر صابون..بعد وايتكس..آخرشم جرم گير ...جالبه كه خودش مي اومد و مي خنديد و مي گفت: مامان لباسو خيس كن توي لگن..يه ذره بشورش..دوباره بذار توي آب ..دوباره بشورش....به من روش هم ياد داد!
مامان احسان
30 شهریور 92 14:07
عزیزم چقدر سفید بهش میاد مثل فرشته ها شده ماشاا... لاحول ولا قوه الا بلاه العلی العظیم


ممنون عزيزم ..ممنون كه حمد خدارا گفتي و دعاي خير بدرقه پسرم كردي
زهرا(✿◠‿◠)
30 شهریور 92 15:29
عزیزمممممم...
چقدم بهش میاد...
ماشاللا


خصوصی


ممنون عزيز دلم.چشم اومدم
ღبارانღ
30 شهریور 92 19:03
سلام فوتوبالیست کوچولوی مامان...
خوبی؟ممنون از مهرتو زهره جون..منم برای شما روزهای خوب همراه با سلامتی میخواهم....
چه پسر خوبی که نذاشته لباسهاش کثیف بشه...
خدا حفظت کنه عزیزم..


uعزيزم ممنون از لطفت....ممنون از دعاي خيرت.........
مفقود الاثر
30 شهریور 92 19:06
سلام

ايشا الله ركورد علي دايي رو بزنه

حال كنيم.............................


ممنون از دعاي خيرتون....اي بابا حالا اونجاهاشو فكر نكردم
مامان علی خوشتیپ
31 شهریور 92 7:54
الهیییییییییییییییی
چقدر ناز شده با لباس فوتبالی
ماشاالله
انشاالله یه روزی بری تو تیم ملی
حالا آبی یا قرمز؟


ممنون عزيز دلم......حالا بايد ببينيم خدا چي مي خواد آبي و قرمز هم فرقي نداره چون گل پسري سفيد پوشيده
مامان پریسا
31 شهریور 92 8:02
ای ول به اقای فوتبالست


ممنون عزيز دلم
مامان یکتا و تینا
31 شهریور 92 10:28
ای جانم قربون فوتبالیست کوچولو برم


خدا نكنه
یگانه جان
31 شهریور 92 10:28
سلام پیش ما هم بیا خیلی تنهایمممممممممممم


حتما خانومي
مامان محمد
31 شهریور 92 11:21
به به فوتباليستم كه شدى خاله
لباست مباركت باشه عزيز خاله
مامانى دستت درد نكنه...
ايشالله يه فوتباليست واقعى بشى خاله جون.


ممنون عزيز دلم..ممنون از دعاي خيرت
سیدناصر حسینی پور
31 شهریور 92 22:15
سلام مامان محمد سپهر.
این مدت دنبال فرصتی بودم که حال و احوال خانواده محترمتون را جویا شوم. لاکن شما پیش دستی کردید. ممنون از لطفتون.


سلام سيد سلام برادر بزرگوار...سلام برادر خوبم..ممنون شما هميشه به ما لطف داشتين...در آستانه سال جديد از شما خواهشي دارم كه براي همه بچه ها مخصوصا سيد مامان دعا كنين.