سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

تاج سر مامان

جشن سيدي در پيش دبستاني

1392/8/4 9:59
1,618 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيزدلم.سلام گلم چهارشنبه  روز خوبي براي تو رقم خورد.روزي شيرين و به ياد ماندني!

با تعامل خوبي كه بابا با من داشت ومنو كمك كرد ، تلاش همكار عزيزم خانم عظيمي و مربي هاي  مهربونتون  خانم ها سعادتي يا همون (خاله ليلا) و پيراسته (خاله نجمه)  تونستم يه جشن قشنگ سيدي برات بگيرم.

آخه چون بچه فرورديني هيچ وقت نمي تونم برات توي مهد جشن تولد بگيرم و عيد غدير و جشن سيدي بهترين بهونه براي گرفتن يه جشن بود.

جشني پر از بادكنك هاي سفيد، كيك  گيتاري كه خودت سفارش داده بودي و كادوهايي كه به بچه ها دادي !

وچقدر قشنگ خاله ليلا از عيد غدير  و سيدي صحبت  كرد......

برات به حروف ابجد نام متبرك حضرت علي(ع)" 110"  سه تا شمع 1-1 و 0 به رنگ سبز گرفتم.انشاء‌الله كه خود حضرت و جدشون به مانظري بندازند و از ما قبول كرده باشند.چون هدفم خوشحالي دل شما "سيد كوچولوي" مامان و دوستانتون بود.

گلم بازم جشن سيدي مباركت باشه.

جشن سيدي

مابقي عكس هارا در ادامه مطلب ببينيد:


صبح كه با كلي بادكنك با خانم عظيمي مي خواستيم وارد اتاقتان بشيم..متوجه شدم كه به صف شدين تا برين صبحانه بخورين...شما و بچه ها با ديدن اينهمه بادكنك خيلي خوشحال شده بودين شماها با خانم پيراسته رفتين صبحانه و .ليلا جون هم كمك كرد تا ميزها را مرتب كنيم  .هرچند كه .او هم  با ديدن اينهمه بادكنك شوكه شده بود..

وقتي بادكنك هارابه ديوار چسبونديم ، هديه هارا هم توي سبد حصيري گذاشتيم

تقريبا ساعت 9صبح بود كه با خانم عظيمي رفتيم تا كيك وتحويل بگيرم..شمع و كلاه مدل تام وجري و فشفشه را هم فراموش نكردم..

يك نما از كيك سيدي

جشن سيدي

وقتي با كيك برگشتيم ديدم بعله لباسهاتون را پوشيدين و همه آماده جشن هستين.

شمع هاي روشن كه به حروف ابجد نام متبرك حضرت علي (ع) است

عكس دسته جمعي با دوستان

جشن سيدي

به قول مربي ات حالا نوبت دوست دخترهاست

جشن سيدي

حالا نوبت چيه بعله نوبت بريدن كيكه

(البته مربي ازت پرسيد دوست داري چه كسي به تو چاقورا بده تا كيك را ببري، كه گفتي:حنانه.حنانه هم برات با چاقو رقصيد ووقتي چاقورا بهت داد ازت تشكر كرد كه به عنوان يار انتخابش كردي )

بريدن كيك

و هديه هارا از سبد بيرون مي آوردي

دادن هديه

نوش جونت :

خوردن كيك

هميشه دلتون شاد باشه و خوشحال

تبصره: سه شنبه بعد ظهر جلسه مربيان با والدين بود، اونجا بود كه متوجه شدم جشن خود پيش دبستاني ساعت 11 صبح شروع مي شه ، نفسي راحت كشدم و خودم را براي برگزاري جشنت آماده كردم..

-         صبح چهارشنبه دلم خيلي شور مي زدولي وقتي  جشن تموم شد ..انگار باري را از پشتم برداشته بودند....اونقدر انرژي م تخليه شده بود كه ساعت 11 وقتي سردبير هفته نامه گفت كه براي تنظيم گزارش سري بهشون بزنم..ناي رفتن نداشتم

-         عزيزم چهارشنبه اي بايد اين پست را برات مي ذاشتم ولي خيلي سرم شلوغ بود..اميدوارم از اين بابت منو ببخشي

-         اونقدر درگير جشن پيش دبستاني ات بودم كه به كلي فراموش كردم براي كلاس بعدظهرت كه ارف بود شيريني تهيه كنم ، و تو باشادي به مربيت گفته بودي امروز تولدت بوده كه بابا پيش دستي كرده و گفته بود مادرش براش جشن سيدي گرفته بوده و همونجا پياده شده و به مربي ها و همه بچه ها پول به عنوان عيدي داده

-         جاداره از همكارم عظيمي تشكر كنم كه با چه ذوق وشوقي از شما عكس مي نداخت و فيلمبرداري مي كرد..خدا انشاء الله حاجت رواش كنه ..

-         خدايا به همه بي بچه ها بچه عنايت كن..الهي آمين

مادر ساعت 09:59صبح

بعدا نوشت:ديروز كه داشتيم با هم فيلم جشنت را مي ديديم قبل از اينكه كيك را برش بزني مربيت ازت خواست كه يه آرزو كني .....تو هم با خنده يه آرزو كردي..هرچي گفتم مامان چي گفتي: گفتي مامان آرزو بود..منم فكر كردم شايد بازم فيلت ياد هندوستان كرده(بازم داداش و آبجي مي خواي) ديروزسرت را دم گوشم آوردي و  گفتي: مامان آرزو كردم همه مريض ها سالم بشن و هيچ بيماري نباشه...به نازم به اون آرزوي قشنگت...پرنده آمين گو نمي خواي آمين بگي ؟!


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

مامان یکتا و تینا
4 آبان 92 10:34
مبارک باشه گلم من هم کیک می خواهم


عزيزم انشاء‌الله بهتر از اين نصيبتون بشه
〰〰مامان تسنيم سادات〰〰
4 آبان 92 11:11
سلام
خدا رو شكر كه همه چيز عالى بود مامانى جون خسته نباشيد ايشالله هر سال بتونيد اين روز عزيز رو جشن بگيريد
ايشالله كه هر كارى مى كنيم در راه اين بزرگواران باشه و مورد تائيدشون قرار بگيره و جزء شيعيان حقيقى بتونيم باشيم


ممنون سادات جان ...خدا كنه مورد قبول حق باشه....دعاي قشنگي برام كردي..هر سال توفيق داشته باشم براش جشن بگيرم....ممنون
مادر کوثر
4 آبان 92 11:58


وای چه کیکیییییییییییییییییییی

به به به

مبارکهههههههههه

جشن سیدی، چه عالی

همیشه به شادی



ممنون عزيزم...معلومه كه حسابي ذوق زده شدي
مادر کوثر
4 آبان 92 11:59
ممنون از حضور و تبریکتون برای سالگرد ازدواج و عید و تولد داداشم و جاری جدید




ععععزيزم وظيفه بود
مامان مهرزاد جان
4 آبان 92 12:45
مامانی مهربون دستتون درد نکنه انشاله هر حاجتی که دارید روا بشه ، برای ما هم دعا کنید
پسر عزیزم جشن سیدی شماهم مبارک باشه


ممنون خانومي من كاري نكردم..احساس مي كنم جدشون همه كارها ر پيش بردند..از انتخاب هديه گرفته تا همه چيز
مامان احسان(معصومه سادات)
4 آبان 92 13:01
سلام گلم مبارکه دستت درد نکنه زهره جون چه کار جالبی کردی یادمه پارسال هم جشنو هدیه بود خدا قوت خواهر


سلام سادات خانوم.....البته هديه هر سال بود ولي دوساله كه همراه با هديه كيك و جشن هم مي گيرم
سید
4 آبان 92 13:47
سلام
منم این عید رو به سید کوچولو و پدر و مادرش تبریک میگم
سید کوچولو ، انشاالله هر ساله در کنار پدرو مادر جشن عید غدیر رو برگزار کنی
این هم سه تا بوس برای عید غدیر روی گونه های سید محمد سپهر



سلام سيد بزرگوار..ممنون از دعاي خيرتون ....لپ هاي محمد سپهر سرخ شد نمي گين خجالتين
مامان پریسا
4 آبان 92 15:17
سلام ....جون.

دستت درد نکنه . همین کارا هم با این که در مهد هست خیلی زحمت داره. دست همتون درد نکنه.


وای بچه ها رو بگو که چه کیفی کردن

ممنون عزيزم.....با اين ذوق و شوق شما منم جون مي گيرم......بچه ها حسابي كيف كردن...

مامان پریسا
4 آبان 92 15:17
با این کارتون بچه ها این عید رو به خوبی به یاد میسپرن.


همين طوري هست كه شما مي فرمائين
مامان پریسا
4 آبان 92 15:18
ایشالله همه ساله از این برنامه های خوب داشته باشید.... شاید یه سال ما هم شرکت کردیم و از هدیه های خوشکلتون گیر ما هم اومد.


عزيزم كاش فاصله هامون نزديك بود..بدم نمي اومد كه با هم باشيم
مهسا
5 آبان 92 0:32
سلام
خدا رو شكر كه همه چيز عالی و خوب بوده و جشن زیبا و بیاد ماندنی برای سید کوچولو قربون محمد سپهر جونم برم من سید کوچولو دوست دارم عزیزم بوووووووووووووووووووووووووووووس


ممنون مهساي عزيز همين ديروز گل پسري مي گفت: مامان بازم برام جشن مي گيري ..معلومه كه حسابي بهش خوش گذشته
مامان محمد
5 آبان 92 2:11
عزيز خاله جشن سيديت مبارك.
به به چه جشنى.معلومه كه خييييييلى براش زحمت كشيده شده.عزيز جون دستت درد نكنه با ايييييييين همه زحمت.خسته نباشين.ان شالله همه ساله اين جشنو برگزار كنين.شاد كردن دل بچه ها خييييييييلى ثواب داره.


ممنون عزيز دلم .....دوست داشتم اول از همه دل سيد كوچولو بعد همه دوستاش شاد بشه ...ممنون از نوع نگاهت
مانی محیا
5 آبان 92 9:36
آخی خیلی خوب بود.. ایشالا دومادیش


ممنون عزيز دلم
ساره
5 آبان 92 23:04
خیلی ایده ی جالبیه
عکسا هم قشنگه
خدا حفظش کنه


ممنون عزيز دلم
مامان یکتا و تینا
6 آبان 92 12:46
عزیزم بیا که اپم دور نکنی ها


اومدم
مامان آرمان
7 آبان 92 11:19
سلام
بازم تبریک بخاطر جشن سیدی.
همیشه شاد باشی و سرافراز
دست مامان و بابای مهربون هم درد نکنه.


سلام خانومي..ممنون از دعاي خيرت..كه هميشه خوبي را خواستي ..خدا حفظ كنه آرمان جوني را
مامان آرمان
7 آبان 92 11:22
خدا حفظت کنه با ارزوی بسیار زیبات عزیزم.الهی آمین


ممنون از دعاي خيرت گلم
ღمامان على اكبرღ
8 آبان 92 5:07
سلام عزیزم
بازم مبارک باشه.
عکسای قشنگی بودن
ان شاالله همیشه به شادی.
با عکسای تولد علی اکبر بروزیم


ممنون عزيزم اومدم
ღمامان على اكبرღ
8 آبان 92 15:36



ممنون بابت گلها
مفقود الاثر
8 آبان 92 23:40
مبارك باشهــــــــــــــــــــــــــــــــ


ممنون
آیسان مامان ماهان
9 آبان 92 10:01
به به همیشه به این شادی و طراوتی چه جشنی شده جای ما خالی،


ممنون از نوع نگاهتون..جاتون كه خالي بود
آیسان مامان ماهان
9 آبان 92 10:02
چه عکسهای خوشگلی


ممنون عزيز دلم
آیسان مامان ماهان
9 آبان 92 10:03
ماما خانومی تو مشهد کلی برا شما و سید سپهرم دعا کردم اسم دادم نمیدونم دریافت کردین یا نه


سلام عزيزم ممنون از دعاي خيرت..نه گلي به دستم نرسيد
مامان طاها
10 آبان 92 18:34
سلام عزیزم.خوبید؟گل پسر خوبه؟ممنون که به ما سر زدید.عید شما هم مبارک سید کوچولوی نازنین


ممنون عزيز دلم..ممنون از اين همه لطفي كه به ما دارين
ღبارانღ
11 آبان 92 20:10
نمی دونم کامنتم رسید یا نه؟


سلام چيزي دريافت نكردم جز اين
مامان سونیا
16 آبان 92 8:58
مبارک باشه سید بزرگوار انشالله جشن دامادیت رو ببینیم و ذوق قد و بالای رعنات رو بکنیم خاله


ممنون عزيزدلم چقدر اول صبحي دعاهاي خير شنيدم انشاء الله جشن عروسي سونياي عزيز
مامان سونیا
16 آبان 92 8:59
انشالله همه لحظه هات شاد و قشنگ و زیبا باشند و ازشون حض وافر ببری علی یارت باشه عزیز دلم


بازم ممنون از دعاي قشنگت
مامان سونیا
16 آبان 92 8:59
دست مامانی مهربون درد نکنه که واسه گل پسرش سنگ تموم گذاشته


ممنون عزيزدلم كمترين كار براي دل سيد كوچولو بود
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
25 آبان 92 20:04
الهیییییییی چه جشن ِ باشکوه و قشنگییییییییییی و قشنگتر از همه رقص ِ چاقوی حنانه آخیییی یادش بخیر... چقدر زود گذشت!!!! پارسال بود که کادوی جشن ِ سیدی بُرس مو دادید؟
مامان سيدمحمدسپهر
پاسخ
عزيزم جشن پيش دبستاني مال امسال بود همچنين هديه برس مو......بعله خيلي زود گذشت..جالبه كه از اون روز به بعد حنانه شده يار محمد سپهر با اوم رقص چاقوش خودشو توي دل پسرم جا كرده