اولين اركست محمد سپهر :
سلام عزيز دلم ، گل پسرم براي اولين بار موفقيتت را با چشمانم ديدم ودردلم به وجودت باليدم.عزيزم به خاطر ساعت كاري ، زياد نتونستم تورا در كلاس ارف همراهي كنم جور منو باباكشيد و چهارشنبه هاي هر هفته تورا كلاس برد البته وقتي بابا ماموريت بود با هزار سختي مرخصي ساعتي رد مي كردم و به كلاس مي بردمت.چهارشنبه اي اولين اركست شما بود و دوست داشتم از نزديك نوازدنت را ببينم.براي همين كارها را با سرعت انجام دادم ووقتي بابا اومد دنبال شما من هم همراه شما شدم .
سيد مامان رديف جلو
بعد از تمريني كه شما داشتين براي ساعت 16:15 قرار شد همه والدين به اتاق شما بيان و اركست بچه هامون را تماشا كنيم....جالب بود اولين شعري كه با همراهي مربيتون خوندين:
يه ماهي و يه اردك
هردوتو حوض كوچك
با هم شنا مي كردن
سر و صدا مي كردن
وقتي كه مارو ديدن
حيوونيا ترسيدن
ماهيه رفت زير آب
اردك پريد تو آفتاب
ودومين شعر:
دینگ دینگ دَنگ دَنگ دینگ دینگ دنگ ............ساعت هی میزنه زنگ
آفتاب در اومد ، پاشو ........... خورشید میگه بیدار شو
دینگ دینگ دَنگ دَنگ دینگ دینگ دنگ ............ساعت هی میزنه زنگ
سيد مامان دست مي زنه ..پا مي كوبه ...چرخ مي زنه....
بعد از آن بچه ها دوبه دو با هم دست زدند و پا كوبيدند و شعر خواندند......بعد با برنامه ريزي كه از قبل شده بود به بچه ها با دادان يه شاخه گل تقدير كرديم.
سيد مامان پيش عطيه پديدار مربي ارف
يلداي همتون قشنگ.......فقط حرمت رقيه سه ساله را نگه داريم !
مادر ساعت 11:26 صبح