محمد سپهر و کمک به مامان
سلا م گلم. عزیزم. فرشته کوچیک مامان .که هر کاری ازت بر می یاد انجام می دی. ماه رمضون امسال به من خیلی کمک می کردی . می خوای برات تعریف کنم . پس گوش کن:
گفتی مامان خیلی تشنمه آب میوه می خوام. می خواستم برات آب سیب بگیرم. تو همیشه در گرفتن آب میوه به من کمک می کنی. ببین این طوری ..
اول خود میوه را امتحان می کنی که مزه اش چطوری یه؟!
بعد که مطمئن شدی آب اونو می گیری.
میوه را داخل دستگاه می اندازی و با گوش کوب آن فشار می دهی.
اینجا هم انگشتت را زیر آب میوه می گیری و اونو مزه مزه می کنی!
خوشمزه است!
فکر می کنین چه جوری قد محمد سپهر به دستگاه آب میوه گیری می رسه؟!
بله اون روی صندلی حمام می ایسته.
تازه این اولشه. وقتی می خواستم برای غذا سیب زمینی سرخ کنم. تو به من خیلی کمک کردی و اونارو خلال می کردی!
نه نمی خوای بخوابی . چون چاقو تیز بود و تو دقت نکرده بودی . انگشت شصتت را زخمی کردی!دوان دوان آمدی توی آشپزخونه و گفتی. انگشتم خونی شده. و من بهش چسب زخم زدم.