انگشتر آبي :
شنبه اي كه اومدم مهد دنبالت ديدم يه كاردستي قشنگ درست كردي....با لوله هاي دستمال توالت دوتا گلدان گل درست كرده بودي توي هر كدامشان هم يه پروانه و گل گذاشته بودي و يه نقاشي خيلي قشنگ...فبل از اينكه هديه ات را به من بدي بوسم كردي و گفتي : مامان منو ببخش ..گفتم براي چي ؟گفتي بعدا مي گم....
مي خواستم برم دندانپزشكي براي همين هماهنگ كردم كه بابا تا يه مسيري بياد دنبالت..بعد از دندانپزشكي به موبايلم زنگ زدي :مامان كي مي ياي مي خوام برات هديه بخرم.......گفتم مامان شما كه به من هديه دادي.......
بايه دسته گل قشنگ ديدمت...بازم بوسم كردي....بوي گل مريم و رزهندي مدهوشم كرده بود.....گفتي :مامان منو ببخش ...گفتم من كه نفهميدم براي چي بايد تورا ببخشم.....گفتم آخه دلم خيلي مي خواست برات يه انگشتر آبي بخرم ولي پول نداشتم....
الهي فداي اون دل قشنگت بشم...بازم به نقاشي ات نگاه كردم ..توي نقاشي عكس خودت را كشيده بودي كه داشتي به من يه انگشتر آبي مي دادي.
سيد محمد سپهر و هديه روز مادر :
تبصره: 1- از 29 فروردين به بعد كار تو شده كه لباس ارتشي ات را بپوشي و با اون به پيش دبستاني بري......الهي كه به آرزوهاي قشنگت دست پيدا كني .
2- مامان من از تو انگشتر نمي خوام.....من فقط سلامتي ات را مي خوام.....مي خوام كه هميشه پسرم باشي
نقاشي گل پسري و انگشتر آبي :
مادر ساعت 10:58 دقيقه صبح