محمدسپهر و عشق ماشین
همیشه دوست دارم وبلاگم را با سلام شروع کنم.
اونم سلام به کسی که اونو خدا برای آرامش خلق کرده. کسی که هدیه خدا و بهار به من بوده.محمد سپهر مامان که چند روزی یه که بهونه می گیری " ابوالفضل" صدات بزنم. عزیز مامان انشائالله که خدا کمک کنه تورو خوب تربیت کنم که فردا نه تنها من بلکه همه به وجودت افتخار کنند.
دیروز موقع برگشت به خونه (چون در شهرکمان ساخت و ساز زیاده) تو یک ماشین بولدوزر دیدی . تو هم که عشق ماشین مثل ندید بدیدها گفتی بابا بریم پیش تراکتور. بابا هم چاره ای نداشت جز اطاعت بدون چون و چرا. با هم رفتیم پیش ماشین. یکی از چرخ های اون خراب بودو کارگری داشت اونو عوض می کرد . فرصت را غنیمت شمردی و از پله هاش بالا رفتی.
همیشه به من گفتی مامان من از این ماشین ها دوست دارم.
ماشین هایی که تو دوست داری:" کامیون – تراکتور- بولدوزر- ماشین هایی که بیل دارند"
اینم عکس های قشنگ تو.
از ته دل می خندی.
سپهر چی را فتح کردی؟! به مامان هم می گی؟!
نماهایی از فتح بزرگ سپهر
و...
رفتیم به سمت بلوکمون.که تو دوبار با داد و بیداد گفتی بریم سمت ماشین. من و تو به همراه با با دویدیم به سمت ماشین. اما من موندم که تو می خواهی چه کاره بشی؟! راننده کامیون یا عمو الاغی!این ماجرا را برات بعدا می گم.
عکس های تو با ماشین و لاک پشتی که دایی با زن دایی اوایل نامزدی اشان برایت خریدند.
چه کیفی می ده داخل بیل مکانیکی
ویک عکس یادگاری!