سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 20 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

تاج سر مامان

وقتی که بابا آمد

1390/7/3 14:13
1,083 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم.

 برات گفته بودم وقتی که با با اومد ، ما خونه مامانی بودیم با  دریافت یه پیامک از جانب بابا متوجه آمدن او شدم. بابا برات یک تفنگ بسیار بزرگ خریده بود.

تفنگ

جالبه وقتی تفنگ را در دستان کوچکت لمس کردی گفتی: مامان من می خوام نظامی بشم. و من و با با خندیدیم. آخه تا چند وقت پیش تو می خواستی عمو الاغی بشی.

تفنگ بازی

بازی

بعداظهر همان روز با هم به مصلی رفتیم تا وسایل مهدت را بخرم. تازه توی مسابقه نقاشی هم شرکت کردی!

مسابقه نقاشی

اینجا خاله روی دستت عکس بادکنک کشیده بود

مصلی

باز هم نقاشی در یک غرفه دیگه!

نقاشی

اینجا جایزه بادکنک گرفته بودی اما عکس بادکنک در تصویر نیست. مقصر خودتی از وقتی که موبایلم را در آب انداختی خوب نمی تونم عکس بندازم.!

مصلی

داشتم برات ماژیک پفی می خریدم که یه دفعه متوجه شدم تو پیشم نیستی . با با هم نمی دونست تو کجایی!

تو دو سالن جلوتر کنار یک تلویزیون ایستاده بودی و با لبخند تام و جری می دیدی غافل از اینکه در این مدت کوتاه من داشتم سکته می کردم.

بعد از خرید کنار درب اصلی سالن  یک عروسک خرگوش ایستاده بود. تو باورت شده بود  که راست راستکی خرگوشه. می رفتی جل   فتی: آقا خرگوشه سلام. و بهش دست می دادی.

عروسک

از بس که گشنه بودی برات یه ساندویچ  همبرگر خریدم. تازه توی خونه بعد از کلی بازی و سرگرمی حول حوش ساعت یک شب به بابا گفتیکه گشنه هستی و شام می خواهی . با با هم برات تن ماهی آماده کرد و تو با اشتها خوردی!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)