محمد سپهر به نماز جمعه می رود!
سلام عسل مامان. می دونم که هنوز خوابت می یاد آخه دیشب ساعت 1:30 شب خوابیدی.گلی نمی گی اینقدر دیر می خوابی ، فردا را چطور می خواهی بگذرانی.
چند وقتی یه که وردزبونت شده چرا امام فوت کرده؟چرا شاه از کشور فرار کرده و مسائلی از این دست.همه اینها باز می گرده به زمانی که رفتی جماران و از نزدیک خونه امام خمینی (ه) را دیدی. توی این یکسال فرصت نشد که ببرمت و موزه کاخ سلطنتی را از نزدیک ببینی.اما هروقت که عکس امام را می بینی می گی امام دوستت دارم. با ذوق و شوق خاصی تصاویر پیروزی انقلاب اسلامی را از تلویزیون می بینی. نمی دونم چه جوری شد که متوجه شدی آقا خامنه ای برای نماز جمعه این هفته می آیند دانشگاه تهران. اصرار پشت اصرار که ما حتما باید بریم از نزدیک آقا خامنه ای را ببینیم.
جمعه ای بعد از خوردن صبحانه و تماشای کارتون تقریبا برای ساعت 11 صبح آماده شدیم که بریم نماز جمعه.توی مسیر حسابی خوشحال بودی حتی می گفتی اگه آقا را ببینم دست راستم را به حالت احترام بالا
می برم مثل بابا پا روی زمین می کوبم و می گم "الله اکبر خامنه ای رهبر"
وقتی بابا می خواست ماشین را پارک کنه منو سر خیابان حجاب گذاشت گفتم محمد سپهر با مامان بیا تابریم نماز. بادی در غبغبه انداختی و گفتی: با بابا می رم. نماز مردونه است. توی این گیر و دار پلیس اعلام کرد که ماشین حرکت کن و نشد گوشی موبایل را به بابا بدم که از شما که برای اولین بار به نماز جمعه می آیی عکس
بندازد.
هرچی به بابا زنگ زدم که شما هم پیش ما بیایین، گفت: مسیر طولانی است همین جا در کنار پارک لاله ما نماز می خوانیم. بعد از نماز وقتی به هم رسیدیم ، با خوشحالی گفتی: مامان من هم نماز خواندم اما برای چی حضرت آیت الله خامنه ای عربی صحبت می کرد؟من که هیچی نفهمیدم.
الهی قربون اون شیرین زبونی ات برم که خیلی زود واژه به این سنگینی را یاد گرفتی. انشاءالله همیشه در خط ولایت حرکت کنی.