رازي كه محمد سپهر فاش كرد :
سلام عزيز دلم ، گل پسرم گاهي وقتها يكشنبه ها كه مي يارمت استوديوي ضبط برنامه" سلام كوچولو" چون مشغله كاريم زياده تورا پيش عوامل برنامه ساز مي ذارم و خودم بر مي گردم به اتاقم و چند تا خبر تنظيم مي كنم و بعد مي يام پيشتون، به خاطر همين گاهي موضوعات برنامه از دستم خارج مي شه و نمي دونم برنامه با چه موضوعي ضبط شده ولي سعي مي كنم هميشه صبح ها راس ساعت 10 صبح همين طوري كه مشغول كارم هستم راديو را روشن كنم و صداي نازت را گوش كنم ...
امروز صبح كه راديو را روشن كردم ديدم با حالت ناراحتي داري با خانم وكيلي صحبت مي كني وداري مي گي كه ديگه مامان وبابا باهات بازي نمي كنند دقت كه كردم متوجه شدم داري از داداشي صحبت مي كني كه وارد زندگيمون شده و حواس من و بابا به اونه...تازه كلي هم خانم وكيلي به خاطر تو با مامان و باباها صحبت كرد كه اگه بچه دوم وارد زندگي مي شه بچه هاي بزرگتر هم نيازهايي دارن كه بايد بهشون توجه كرد......بهد از يه شعر قشنگ كه رامين و خانم عظيمي اجرا كرده بودن گفتي خانم وكيلي مي دوني اسم داداشم چيه ؟بعد گفتي واي يادم رفت! خانم وكيلي ازت خواست كه در برنامه ديگه حتما اسم داداشت رااز مابپرسي و بگي كه گفتي :آهان يادم اومد اسم داداشم ابوالفضله .......بگذريم كه از چه رازي پرده برداشتي اينكه دلت داداش مي خواد اينكه اسمش بايد ابوالفضل باشه .......
البته من تنها برنامه را گوش نمي كنم به بابا هم مي گم توي محل كارش گوش كنه..وقتي افشاي راز تو تمام شد به بابا زنگ زدم كه شنيدي بچه ات چي مي گفت:بابا كلي از خنده روده بر شده بود كه همكارهاش حسابي بهش تبريك گفته بودن كه اي ناقلا چرا تا به حال صداشو در نياورده بودي كه براي بار دوم پدر شده اي...بابا گفت: حتي عمو حسين از مشهد زنگ زده كه چرا به ما نگفتي ..حرف حق را بايد از زبان بچه شنيد......وقتي صحبتهاي بابا تمام شد گفتم اي داد و بيداد با اين نمايش كم مونده كه نادر آقا هم زنگ بزنه و به مامانم معترض بشه خاله داشتيم كه نوه جديد را از ما مخفي نگه داشتي !
امان از دست تو محمد سپهر از توي رسانه اين راز را فاش كردي !
سيد محمد سپهر و عوامل برنامه "سلام كوچولو"
تبصره: باور كنين هنوز اتفاقي نيفتاده تا خبرتان كنم
مادر ساعت 10:50 صبح