سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 19 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

تاج سر مامان

دومين دوست وبلاگي سيد در راديو !

سلام عزيز دلم  بنيامين را يادت هست ؟همون كه خانوادگي با هم رفتيم شمال ...عزيز دلم يكي از نزديكاشون ، مبين موفرفري كه دوست وبلاگي ما هم هستند ، خيلي دلشون مي خواست توي برنامه شركت كنن ..فكر كنم دوهفته پيش بود كه هماهنگ شد و او به همراه مادر مهربونش به استوديو اومدن.....بماند كه وقتي رفتن اشكت گوشه مشكت شد كه چرا زود رفتن..دوست قبلي ت احسان بيشتر توي استوديو موند..و بازهم براي احسان بهونه گيري كردي...عزيز دلم تو چقدر به همبازي احتياج داري و من چقدر غافل . البته چون مثل هميشه گوشي من پر بود كمتر تونستم عكس بندازم ..وبه عكس هايي كه با امير حسين مدرس قصه گوي ظهر جمعه  انداختيد اكتفا كردم . بماند كه من هم ب چند بار مبين را به اسم بني...
19 اسفند 1392

دوست وبلاگي سيد در راديو !

سلام عسلم، اميدم، خوشحالم كه داري كم كم مرد بار مي آيي چون دوري بابا را توي ماموريت خوب تحمل مي كني و سعي مي كني حرفهاي منو گوش كني.عسلكم ديروز صبح بهت سفارش كردم كه قراره يكي از دوستان وبلاگيت را در راديو ببيني ، با خوشحالي گفتي :مامان اسمش چيه و من گفتم :احسان اولين نفري بوديم كه وارد استوديو شديم.....مثل هميشه خانم وكيلي از اينكه سر وقت مي آمدي خوشحال بود..تا بچه ها بيان از فرصت استفاده كردي ، دستشويي بردمت..وقتي اومدم مامان احسان را ديدم..ومن گفتم محمد اينم دوستت احسان.خانوم وكيلي مي خواست ميهماني گلها بگيره..چون غير از احسان، راستين هم بود...برنامه براي بعد از عيد ضبط مي شد ، قرار شد اي زنبور طلايي را بخواني هر چند كه اصرار داشتي خوب ...
28 بهمن 1392

محمد سپهر در راهپيمايي 22 بهمن

سلام عسل دل مامان صبح قشنگت بخير.....ديروز خيلي ذوق و شوق داشتي چون با عوامل برنامه "سلام كوچولو"در غرفه راديو ايران واقع در خيابان جناح حضور داشتي.....پرچم ايرانت را تكان مي دادي و شعر مي خواندي...عزيزم خيلي هم خسته شدي ...چون حتي يه كوچولو هم روي صندلي ننشستي.... با زور بهت آب ميوه و كيك  دادم چون همش مي خواستي در بين جمعيت حضور داشته باشي! البته من براي صبحانه عدسي درست كرده بودم و توي مسير راهپيمايي دادم خوردي! موقع برگشت آنقدر خسته بودي كه توي ماشين خوابت برد! واما شعرهايي كه خواندي : ايران ! زيبا زيبا زيبايي اي ايران ميهن خوب مايي اي ايران هم كوه و جنگل داري، هم دريا هم باغ و بوستان داري، هم صحرا من يك دنيا خ...
23 بهمن 1392

از قايق موتوري تا خارپشت !

عزيزم سلام منو بخش  كه اين چند وقت نتونستم بيام برات مطلبي بنويسم خيلي مشغول بودم ..مثل هميشه كار از سر و رويم مي باريد..سومين جشنواره صدا و رسانه بود و حسابي مشغول دادن گزارش... الهي دورت بگردم كه نشد بيام و برات چيزي بنويسم.... دهه فجر انقلاب اسلامي بود و مثل هميشه حرف اول تو درست كردن كاردستي. (قايق موتوري گل پسري) به هر كسي رو انداختي كه چيزي درست كني..پسر عمه خلبانت برات چندتا هواپيماي جنگنده با كاغذهاي رنگي درست كرد و به كمك دايي يه قايق موتوري درست كردي..خودت هم خارپشت درست كردي و منم با كمك خودت يه كاردستي اريگامي گل هاي لاله با هواپيما كه تداعي آمدن امام خميني بود درست كرديم....همه را بردي مهد به اميد اينكه برنده ...
21 بهمن 1392

سيد محمد سپهر در شبكه نسيم :

سلام عزيز دلم ، گل پسرم ببخش كه دير اين مطلب را اپ مي كنم ...نمي دونم مي توني اين مطلب را درك كني كه سر مامان خيلي شلوغه يانه......چند هفته پيش برو بچه هاي شبكه نسيم اومده بودن استوديوي برنامه "سلام كوچولو"البته اون روز زينب خاله هم ميهمون برنامه بود..كلي برنامه ضبط شد ، سيد محمد سپهر در شبكه نسيم :   برنامه هاي شب يلدا و زمستون....قرار شد آقاي سعيدي بچه هاي پخش به من خبر بدن كه برنامه كي از شبكه پخش مي شه ديروز گفت: قراره برنامه امروز و سه شنبه پخش بشه..ولي بعد از نيم ساعت دوباره تماس گرفت كه برنامه اين سه شنبه و سه شنبه هفته ديگه پخش مي شه براي همين من فرصت داشتم كه مطلب را به موقع توي وبت بذارم..ولي امروز كه سر برنامه بوديم ...
15 دی 1392

رازي كه محمد سپهر فاش كرد :

سلام عزيز دلم ، گل پسرم گاهي وقتها يكشنبه ها كه مي يارمت استوديوي ضبط برنامه" سلام كوچولو" چون مشغله كاريم زياده تورا پيش عوامل برنامه ساز مي ذارم و خودم بر مي گردم به اتاقم و چند تا خبر تنظيم مي كنم و بعد مي يام پيشتون، به خاطر همين گاهي موضوعات برنامه از دستم خارج مي شه و نمي دونم برنامه با چه موضوعي ضبط شده ولي سعي مي كنم هميشه صبح ها راس ساعت 10 صبح همين طوري كه مشغول كارم هستم راديو را روشن كنم و صداي نازت را گوش كنم ... امروز صبح كه راديو را روشن كردم ديدم با حالت ناراحتي داري با خانم وكيلي صحبت مي كني وداري مي گي كه ديگه مامان وبابا باهات بازي نمي كنند دقت كه كردم متوجه شدم داري از داداشي صحبت مي كني كه وارد زندگيمون شده و حواس من و...
3 دی 1392

اولين اركست محمد سپهر :

سلام عزيز دلم ، گل پسرم براي اولين بار موفقيتت را با چشمانم ديدم ودردلم به وجودت باليدم.عزيزم به خاطر ساعت كاري ، زياد نتونستم تورا در كلاس ارف همراهي كنم جور منو باباكشيد و چهارشنبه هاي هر هفته تورا كلاس برد البته وقتي بابا ماموريت بود با هزار سختي مرخصي ساعتي رد مي كردم و به كلاس مي بردمت.چهارشنبه اي اولين اركست شما بود و دوست داشتم از نزديك نوازدنت را ببينم.براي همين كارها را با سرعت انجام دادم ووقتي بابا اومد دنبال شما من هم همراه شما شدم  . سيد مامان رديف جلو بعد از تمريني كه شما داشتين براي ساعت 16:15 قرار شد همه والدين به اتاق شما بيان و اركست بچه هامون را تماشا كنيم....جالب بود اولين شعري كه با همراهي مربيتون خوندين: ...
30 آذر 1392