سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 20 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

تاج سر مامان

اولين برف!

عسل مامان سلام.....گلبوته مامان سلام......اول همه مبارك باشه كوتاهي موي سرت چون بعد از 3 ماه يعني بعد از عروسي دايي از فرصتي كه ديروز بابايي جلسه داشت استفاده كرديم و بدو بدو بعد از كلاس پيش دبستاني رفتيم سلماني و موهايت را قارچي كوتاه كرديم......البته به قول خودت مدل خياباني زديم كه ماشين عروس ليز نخوره...تازه آقاي ايماني (آرايشگر) كلي هم برات تابلوهاي راهنمايي و رانندگي كاشت! عزيزم دوهفته اي بود كه بابا رفته بود ماموريت و ما خونه ماماني مهموني بوديم فكر كنم به اولين برف تهران يعني جمعه دو هفته پيش بدو بدو رفتيم دربند تا يه برف بازي درست و حسابي كني......خيلي خوش گذشت....... "عزيزم هميشه به خنده و شادي" بعد با بابايي مشغول درست ...
24 آذر 1392

كاردستي و سوختگي دست!

عزيز مامان ، گل هميشه بهارم ......سلام .امروز هواي تهران آلوده آلوده ست..به خاطر همين مهدها و پيش دبستاني ها و مدارس ابتدايي تعطيله...پيش دبستاني شما هم از اين قانون مستثني نبوده....ديشب ساعت 11 شب با دادن پيامك اعلام كردند :" همكار گرامي با توجه به آلودگي هواي شهر تهران، مهدكودك فاطميه فردا چهارشنبه ، ششم آذر ماه تعطيل مي باشد."براي همين پيش ماماني گذاشتم كه سير سير بخوابي چون ديشب تا ساعت 11 شب بيدار بودي و هر چي مي گفتم بگير بخواب فردا نمي توني صبح زود بيدار بشي در جوابم تكرار مي كردي :"مامان خوابم نمي ياد". ديروز كه از مهد تحويلت گرفتم ديدم يه باند بزرگ پشت دستت بسته شده با ناراحتي گفتم چي شده محمد؟داشتي مي گفتي :مامان دستم سوخته كه مر...
6 آذر 1392

دلت تعزيه مي خواست....

سلام عسل مامان ....خيلي دلت مي خواست طبلت را دستت بگيري و براي شش ماهه علي اصغر حسين (ع)  بزني....آخه قرار بود توي مهد مراسم عزاداري شيرخواران حسيني را بگيرن اما به خاطر آلودگي هوا و تعطيل شدن پيش دبستاني اين امر ميسر نشد.....حسابي دلت تعزي مي خواست..اين بود كه  همراه باباحاجي و ماماني و بابا رفتيم به سمت خوانسار تا هم صله رحمي داشته باشيم و اونجا مراسم را بهتر درك كنيم. البته دايي هم تاسوعا ، عاشورا و روز بعد صبح و ظهر مراسم داشت و هيات مي اومدند تكيه و با چاي و شربت و شيريني پذيرايي مي شدند. شام غريبان ظهر عاشورا بي قرار ديدن تعزيه شده بودي ..يادمه از شاهزاده احمد خوانسار تا حسنيه دوراه  دنبال هياتي كه ني مي زدند...
26 آبان 1392

بوی سیب و حرم حبیب و ......

 حتما بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا .......  بوی یاس و حرم عباس و خدای احساس و کرب و بلا.......را شنیده اید برای من که عجیب بود چرا بوی سیب و امام حسین علیه السلام که با این حدیث آشنا شدم. روزی حسنین علیهم السلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند و  جبرئیل نیز نزد آن حضرت به صورت دَحیه کلبی (کشیش یهودی) حضور داشت. آنها دست در آستین او کرده از او طلب هدیه کردند. جبرئیل دست را به جانب آسمان بلند کرد و از بهشت سیب و بِه و اناری برای ایشان آورد و به ایشان داد. آنها خوشحال شده نزد جد خود رفتند. آن حضرت ایشان را بوسید و فرمود به منزل خود بروید و اول نزد پدرتان بروید. ایشان به فرموده جد خود عمل کرده و از...
25 آبان 1392

واگويه هاي سيد محمد سپهر :

سلام بر  محرم......سلام بر  علي اصغر امام حسين(ع)...سلام بر رقيه ......سلام بر دو دست بريده ابوالفضل (ع) سلام عزيز دلم اين روزها اين جملات وردت شده....مامان چرا دشمن علي اصغر را كشت؟مامان چرا رقيه از دق باباش مرد؟مامان چرا دشمن دست عموي علي اصغر را قطع كرد؟ مامان بريم تعزيه.....مامان بريم اسب و شتر ببينيم... مامان مي خوام طبل بزنم...مامان مي خوام سنج بزنم...مامان مي خوام زنجير بزنم.... .مامان لباس مشكي ام را تنم كنم.....مامان  كي مي ريم مسجد..مامان كي مي ريم روضه... مامان برام بيشتر از كربلا بگو ..... (سيد محمد سپهر كنار پرچم هاي سرخ و سياه ) مادر ساعت 14:03 دقيقه ...
15 آبان 1392

شعرهاي امام حسيني محمد سپهر در برنامه "سلام كوچولو":

سلام عزيز دلم ..گل پسرم دوهفته پيش كه برنامه هاي  هفته اول محرم ضبط مي شد ، 3 تا شعر در برنامه خوندي، يكي از دويدم دويدم ها را از زينب خاله ياد گرفته بودي ، شعر"ديشب كه من خوابيدم" را چون از پارسال حفظ بودي خوندي و شعر "دويدم"بعدي را خودم بهت ياد دادم... چقدر قشنگ از كربلا و امام حسين و علي اضغر و رقيه صحبت كردي..خدا كنه هميشه در خط امام حسين حركت كني....مي بوسمت ..عزيزم .....از فردا صبح "سلام كوچولو "ويژه محرم مي شه.... دويدم و دويدم دويدم و دويدم ......به كربلا رسيدم كنار نهر آبي ...لب هاي تشنه ديدم يه باغبون خسته ....بايك دل شكسته كنار باغ تشنه .....زانو زده نشسته كوچولوي شش ماهه ...كه پاك و بي گناهه اگه طاقت بياره....
13 آبان 1392

جشن سيدي در پيش دبستاني

سلام عزيزدلم.سلام گلم چهارشنبه  روز خوبي براي تو رقم خورد.روزي شيرين و به ياد ماندني! با تعامل خوبي كه بابا با من داشت ومنو كمك كرد ، تلاش همكار عزيزم خانم عظيمي و مربي هاي  مهربونتون  خانم ها سعادتي يا همون (خاله ليلا) و پيراسته (خاله نجمه)  تونستم يه جشن قشنگ سيدي برات بگيرم. آخه چون بچه فرورديني هيچ وقت نمي تونم برات توي مهد جشن تولد بگيرم و عيد غدير و جشن سيدي بهترين بهونه براي گرفتن يه جشن بود. جشني پر از بادكنك هاي سفيد، كيك  گيتاري كه خودت سفارش داده بودي و كادوهايي كه به بچه ها دادي ! وچقدر قشنگ خاله ليلا از عيد غدير  و سيدي صحبت  كرد...... برات به حروف ابجد نام متبرك حضرت علي(ع)" 110" &nb...
4 آبان 1392