سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

تاج سر مامان

لبخند بهار

از موقع اي كه ازدواج كردم هر سال موقع تحويل سال خودم را كنار آستان حرم  امام رضا(ع) ا يافتم...... دلم پروانه اي می شودو تا كنار ضریحشان  می پرد .   دلم قاصدک می شود ... و  تا گنبد طلایشان   بالا می رود .       دلم  مثل ابر توی حرمتان باران  می شود  مي‌دانم....  مي دانم شما از همه چيزم خبر داريد..اما خودم را سبكبار به شما مي سپارم تا لحظات خوبي را برايم تقدير زنيد..... برايم فرقي نمي كند كه سال تحويل شب باشد يا روز فقط دلم حرم مي خواد و بوي يار.......دلم ربنا مي خواد و شوق انتظار..... خانواده با من هم نظرند و عقيده و اين جاي بسي شكر است كه گاه فراموش مي كنم. &nbs...
25 فروردين 1393

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

سلام عزيزم...سلام گل بوته..امروز قراره شما را ببرن بازيد از سازمان آتش نشاني ..اميدوارم خوش بگذره از بس فكر كردم و به نتيجه نرسيدم خسته شدم.. موقع نماز ظهر يهو دلم قرص شد و اين جمله از ذهنم خطور كرد: " عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد "..درسته مامان جون كلاستون كوچيكه..درسته عزيزم مجبوري توي همون كلاس پارسال باشي و با خاطرات گذشته ات سير كني.....ولي ..شايد اين خيري باشه كه من و تو ازش غافليم. درسته كه خيلي ها را گلچين كردن و بهترين مربي و بهترين كلاس را بهشون دادن...اما مادر من........من دوست دارم تورا مرد بار بيارم...تو اگه قراره به اين جامعه خدمت كني بايد بينشون زندگي كني.....خيلي از بچه هاي اون كلاس را از نزديك مي شناسم..آداب معاشرت خاصي...
7 مهر 1392

رفتم توي فكر......

سلام عزيزم ، گل پسر مامان ، ديروز كه از مهد تحويلت گرفتم..حسابي زير چشمات كبود بود.....وقتي ازت پرسيدم گريه كردي:گفتي:آره گريه كردم..گفتم مربي ات هم متوجه شد گفتي : نه گفتم چه جوري متوجه نشد گفتي:آخه رفتم زير پتو گريه كردم تا اون نفهمه..گفتم براي چي حالا گريه كردي ؟گفتي: مامان خانوم زماني دروغ گفته بود..مگه نگفته بود وقتي مي رين پيش دبستاني ، كلاساتون عوض مي شه ، مربي هاتون عوض مي شن..پس چرا من بازم توي همون كلاس پارسالم موندم......الهي بميرم براي اون دل كوچيكت..بغلت كردم..لباتو روي لبام گذاشتم و برات توضيح دادم كه بزرگ شدي مربيات عوض شدن..اما از همين كلاس براي پيش دبستاني استفاده مي كنن..چون حتما جاي ديگه اي نبوده... ديدم دوباره رفتي توي ...
2 مهر 1392

عشق تويي ، قبله تويي

چرخ می خورم و  چرخ ......سرگردانی ام را یله می کنم روی گنبد و گلدسته ها. چرخ می خورم و چرخ    ........بی قراری ام از ایوان می گذرد و بند می شود به پنجره فولاد. چرخ می خورم وچرخ .......  تشنگی ام در حوالی سقاخانه پرسه می زند. چرخ می خورم و  چرخ .....  کبوتر آرزوهایم بال‌بال می زند. من همان آهویم که غریبانه نگاهش را به دستان اجابت تو دوخت، همان آهویم ...آهو    که هنوز هم ضمانت بی دریغ تو را فخر می کند. آه می کشم و هنوز چرخ می‌خورم وچرخ .....  هنوز چشمم به گنبد و گلدسته هاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی. السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا سلام آقاي خوبي ها ، سلا...
26 شهريور 1392

مولا بيا!

یک سال دیگر هم گذشت و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد... مولا بيا درست است كه اكثريت قریب به اتفاق ما شیعیان در تمام سال از شما  غافلیم، و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از شما  یاد می‏کنیم... اما آقای ما! به روسياهي‌مان نگاه نکن و به دستهايمان که خالي اند، و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند، قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببين که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را مي‌خوانند... تاج سر مامان در حياط مسجد: مادر ساعت 10:00صبح ...
2 تير 1392

به بهاته ميلاد نور!

تولد مولا امير المومنين  امام رحمت ، حضرت علي (ع) بر همگان مبارك روز پدر ، روز مرد ، بر مردان عزيز كشورمان مبارك روز پدر ، بر پدر عزيزم ، همسر هميشه مهربانم و سيد محمد سپهر گل پدر آينده مبارك....   يه لطيفه اي كه محمد سپهر اونو تعريف مي كنه و از ته دل مي خنده ...البته بيشتر جلوي باباش تعريف مي كنه...ببخشين  از دوستان آقايي كه مارا مي خونن..(خودم  براش تعريف كردم)... محمد سپهر دستاشو مثل بلندگو جلوي دهانش مي گيره و باصداي بلند و رسا مي گه....دودورو دودور... دودورو دودور... پدرا ، مردها منتظرن هديه روز مرد نباشين چون كشتي اي كه قرار بود زيرپوش و جوراب از چين بياره توي آبهاي دريا غرق شده.... حالا منو بگو دس...
1 خرداد 1392

رجب آمد

فصل عبادت و نوشيدن از نهر گواراي رجب مبارك باد عسل دلم سلام ، اين روزها و شبها روزهاي و شبهاي خوبيه چون ماه مبارك رجب اومده ، ماه خدا، ماه نيايش ! امام محمد باقر (ع) امام پنجم ما فرمودند: اگر مومني را دوست داريد ، آمدن ماه رجب را به او مژده دهيد! اميدوارم ما هم خانواده خوبي باشيم و  از كارهاي خوب استقبال كنيم......الهي آمين تاج سر پيشاپيش اين روزهاي فرخنده و اعياد مبارك! مادر ساعت 9:11صبح ...
23 ارديبهشت 1392

آستان قدس رضوي بايد جواب بده!

برات گفتم وقتي كه از كربلا برگشتيم ...چون توي مرز مهران بابا متوجه شد(پسر عموش) كه شما اونو   آقا جون صدا مي كردين  فوت كردن،   سريع خودمان را به مشهد برسونيم كه بتونيم در مراسم سوم حضور داشته باشيم ...ديگه برامون فرق نمي كرد كه چه بليطي را تهيه كنيم  داداش لطف كرد و براي ساعت 8 شب  بليط ماشين گرفت.فرصت داشتم كه حمامت كنم و لباس هامون را زود بشورم و خشك كنم و وسايل را در چمدان بذارم و حركت كنيم.درست ساعت 8صبح به مشهد رسيديم ...دوست نداشتم بدون زيارت و رساندن سلام امام موسي كاظم به روستاي پدري بريم....بدو بدو به سمت حرم روانه شدم البته بدون شما !خيلي خسته بودي گل پسري ...گفتي خونه عمه مي مونم..من و بابا را...
9 ارديبهشت 1392