محمد سپهر در باغ پرندگان لويزان!
چند وقتي بود كه مي خواستيم ببريمت باغ پرندگان ولي فرصت نمي شد، جمعه بهترين بهونه بود كه بعد از خوردن صبحانه راهي بشيم. گفتم ماماني بلند شو گفتي:يه كم پويا نمايي ببينم بعد .
يه كم پويا نمايي شما شد ساعت 11 صبح .بازور راهيت كردم...در حاليكه تلويزيون را خاموش مي كردم گفتي: مامان مگه تو آن شرلي را دوست نداشتي.گفتم :چرا عزيزم ولي الان بايد بريم دير مي شه ها.....
باغ پرندگان درست روبروي خونمونه..براي همين فقط چند تا كيك ، يه آب ميوه ، آب و مقداري بادام زميني برداشتم ......سمت چپ پاركينك با ون بازديد كنندگان را به سمت درب اصلي باغ مي بردند.
جالب بود در محوطه اي كه 5 برابر باغ پرندگان اصفهان بود ، مجموعه اي اززيباترين پرندگان را جمع آوري كرده بودند.فضايي بكر در دل طبيعت!
معمولا كمتر كسي از فضاي پارك جنگلي لويزان استفاده مي كرد چون محيطي توام با وحشت بود .ما كه كمتر به جنگل مي رفتيم ...چون دائم صداي تيراندازي مي آمد يا شاهد صحنه هايي چون زورگويي و آدم هاي معتاد بودي.
به همسري گفتم :قاليباف فكر قشنگي داشته كه توانسته اين محيط را تبديل به باغي زيبا و قابل استفاده براي مردم كند.باغي كه در عرض 5 سال ساخته شده است وفعلا فاز اول آن راه اندازي شده است.آن طرف باغ نيز محيطي را براي تفريح بچه ها گذاشته بودند.تو هم دلت تاب مي خواست اونم چه تابي!
كاش منم بچه بودم و لذت اين تاب بازي را مي چشيدم. از بين انواع و اقسام طوطي ها ، فنچ ها ، كبوترها كه به انواع جارچي ، تزئيني ، نامه رسان، پاپر ، مرغ و خروس هاي لاري و مينياتوري ، پليكان ، درنا ،اردك ، مرغابي ،غاز ،فلامينگو ،قو ، طاووس ،شتر مرغ ، بوقلمون،قرقاول ،كبك ،بلدرچين ،كركس،عقاب،قرقي ،شاهين ،جغد من عاشق قوي سياه شدم و شما قوي سفيد وبابا عاشق طوطي سر طلايي!
بماند قفسه هر پرنده اي را كه مي ديدي مي گفتي:مامان بخون ببينم مال كجاست؟ووقتي مي شنيدي مال آفريقاست لبخندي مي زدي و مي گفتي :مامان حتما بريم آفريقا ومنم بهت قول مي دادم كه اگه قلك خرگوشي ات را پر پول كني با پولهاش مي تونيم بليط آفريقا بگيريم.
البته اينكه تو عاشق سفر به آفريقا شدي به خاطر كارتون" ببر دم درازه" كه از شبكه پويا نمايي پخش مي شه . فكر كنم يه چهار ساعتي توي باغ بوديم وقتي مي خواستيم برگرديم اشكت گوشه مشكت شده بود كه باز بمونيم من هنوز عباق ها(عقاب) را نديدم.قول دادم كه اين دفعه سالاد الويه درست مي كنم و با يه فلاكس چاي و يه هندوانه قرمز از صبح زود در باغيم .ببينيم كي رو حرفش مي مونه ؟!
محمد سپهر در جزيزه لاك پشت ها:
مابقي عكس ها را در ادامه مطلب ببينيد:
مادر ساعت 14:47
داشت يادم مي رفت باغ را به جزيزه هاي مختلفي تقسيم كرده بودند و براي هر كدام اسمي را انتخاب كرده بودند.مثل جزيزه مينو، جزيره قورباغه و....
محمد سپهر و...
مي دونم كه چقدر دلت مي خواست دنبال يه قرقاول بدوي يا پرهاي اردكي را ناز كني...ولي بايد رفتار با پرندگان را مي آموختي..بماند كه خيلي از بزرگترها به خاطر اينكه نفري 4 هزارتومان پول بليط داده بودند..گلهاي طرد و شكننده را زير كفش هايشان له مي كردند...البته از بچه هاي بالاي 5 سال بليط
مي گرفتند و خوشبختانه اين تخفيف شامل حال شما شد.
البته خيلي ها هم به خاطر تهيه بليط غر غر مي كردن و كار قاليباف را به انتخابات ربط مي دادند و.....بگذريم. من كه به همه مي گم حتما بيان و از نزديك اين باغ زيبا را ببينين.
تاج سر كنار درياچه:
تاج سر كنار لانه مرغ و خروس ها:
محمد سپهر و شتر مرغ هاي آفريقايي :
(مامان اين شتر مرغ هاي آفريقايي چقدر بو مي دن؟مامان مطمئني آفريقايي هستن؟)
محمد سپهر و قوهاي سفيد:
ومحل بازي:
يه لحظه به من نگاه كن:
محمد سپهر و تاب بازي:
منم تاب:
و مار افعي:
و يه ژست ديگه :
محوطه ورودي محل بازي:
داشت طوطي را يادم مي رفت:
و انتهاي باغ:
ولي دل من كنار بركه قوهاي سياه گير كرده....