محمد سپهر و خراب کردن اسباب بازی
سلام گلم. عزیزم. دیشب چون اولین شب احیا بود و من تا صبح در امازده پنج تن بیدار بودم. صبح خواب موندیم و نتوانستیم زود سر کار بیام. می دونی ساعت چند اومدیم. فکر کنم یازده صبح بود. برای همیم بعد از وقت اداری سرکار ماندم تا کسری نخورم . اما خوش به سعادتت خواب بودی که بغلت کردم. و توی ماشین بابا گذاشتم تا ببردت خونه. واما....
تا حالا فکر کردی یک اسباب بازی چقدر در دست تو دوام می یاره. اگه یه سر به اتاق خودت بزنی با کوهی اسباب بازی درب و داغون روبرو می شی. اگه باور نمی کنی حتما برو و ببین.
مشهد که بودیم در عرض دو روز دوتا اسباب بازی را خراب کردی. هلی کوپتری که با هزار زحمت با التماس از بابایی برات خریدو اتوبوس موزیکال.
ا
این همون هلی کوپتر بود!" لطفا کلمه هلی کوپتر را با صدای بلند تلفظ کن"
وبلایی که سر اتوبوس موزیکال در آوردی!
نمی دونم چرا چرخ این ماشین ها زود خراب می شه! امان از دست این چینی ها!