عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
سلام عزيزم...سلام گل بوته..امروز قراره شما را ببرن بازيد از سازمان آتش نشاني ..اميدوارم خوش بگذره
از بس فكر كردم و به نتيجه نرسيدم خسته شدم.. موقع نماز ظهر يهو دلم قرص شد و اين جمله از ذهنم خطور كرد: " عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد "..درسته مامان جون كلاستون كوچيكه..درسته عزيزم مجبوري توي همون كلاس پارسال باشي و با خاطرات گذشته ات سير كني.....ولي ..شايد اين خيري باشه كه من و تو ازش غافليم.
درسته كه خيلي ها را گلچين كردن و بهترين مربي و بهترين كلاس را بهشون دادن...اما مادر من........من دوست دارم تورا مرد بار بيارم...تو اگه قراره به اين جامعه خدمت كني بايد بينشون زندگي كني.....خيلي از بچه هاي اون كلاس را از نزديك مي شناسم..آداب معاشرت خاصي ندارن وغرقن توي ناز و نعمت و پر قو بودن........
عزيزكم..خيلي از حرفهارا گذاشتم تا زمان فارغ التحصيلي ات با مديريت مطرح كنم .......البته من هنوز راضي نيستم ....ناراحتم كه نتونستم برات كاري كنم....وقتي برام مي گي : مامان من به فكر دوستان قديمي هستم و شعرهايي كه مربي قبليت ياد داده توي ذهنت مرور مي كني......باور كن به هم مي ريزم....ولي صبوري را پيشه كردم..صبر صبر.....چون معتقدم عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .
ديروز كيف مهدت خيلي سنگين بود..متوجه شدم كه كتابهاي كمك آموزشي ات را تحويل دادند..اولين كاري كه كردم سيمي كردن آنها بود تا به راحتي بتوني مطالب را فرا بگيري
(عكس ها متعلق به صبح امروزه)
(محل كار خاله)
مادر ساعت 09:07 صبح