محمدسپهر ذوق زدم کرد
سلام گل مامان.
خدا را شکر امروز بهتری.دیروز بعد از مهد رفتیم خونه مامانی.مامانی چون می دونست کمی سرما خوردی حسابی تحویلت گرفته بود و برات سوپ خوشمزه پخته بود.
من هم که ازمیوه فروشی دم خونه مامانی پرتغال و لیموشیرین خریده بودم زود برات یه لیوان آب پرتغال گرفتم تا بخوری. وقتی این همه محبت رو دیدی دستم و بوسیدی و گفتی دوستم داری. گفتی: مامان زخره 5 تا دوستت دارم.
تبصره 1: ( پنج تا برای تو خیلی زیاده! اما نمی دونم چرا وقتی رفته بودم کربلا بهم گفتی که هزار تا دلم برات تنگ شده بود.)...
تبصره2: ( تو هنوز نمی تونی خوب "ه" را تلفظ کنی و می گی "خ".)
وقتی بهتر شدی شروع کردی برام آواز خوندی.
مامان جونم چه خوبه مشغول رفت و روبه
من مامانو دوست دارم قدر اونو می دونم
دوباره منو بوسیدی . ومنم هزار بار تو رو بوسیدم.دوباره برام شعر خوندی!
این هم شعر جدیدی که از عمه ایزدی و خاله مهشید توی مهد یاد گرفتی:
قور و قور قور قورباغه
چه رنگ و رویی داره
خونش کجاست؟توآبه
یا که تو آب می خوابه
باز پریده تو هوا
شیرجه زده تو آبها
مگس شکار میکنه
اونوچیکار میکنه(2)
چیکار چیکار میکنه؟
اونو شکار می کنه
امروز سه شنبه 21 تیر ساعت9:44 صبح
و تو 3 سال و 3 ماه و 11 روزته