محمد سپهر به چشم پزشکی می رود
سلام گل گلی مامان . برای بعدظهر شنبه برنامه ریزی کرده بودم که حتما تو را چشم پزشکی ببرم، برای همین از بابایی خواستم که بیاید دنبالمان .تقریبا ساعت یک ربع به چهار بود که بابایی تماس گرفت و گفت: چون ترافیکه ما تا ونک برویم.
باز هم چون بابایی جایی را نتوانست برای پارک پیدا کنه، من و تو به سمت مطب رفتیم. خداراشکر خانوم دکتر خانوم خوش برخوردی بود. تو هم همکاری کردی و خاله چشمهایت را با دقت دید تازه برایت سی دی کارتون ماهی گذاشته بود تا بهتر تورا معاینه کند. در آخر هم کتاب داستانی به عنوا ن هدیه بهت داد.خداراشکر چشمهای تو سالم سالم بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی