سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 26 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

تاج سر مامان

محمد سپهر سوار کار می شود!

1390/10/25 11:39
1,739 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل گلی مامان . بابایی قول داده بود که پنج شنبه زودتر از سرکار بیادتا تاج سر مامان را به اصطبل اسبها ببره. وقتی ناهارت را خوردی(البته ناگفته نمونه که به خاطر باباحاجی ما  پنچ شنبه خونه  مامانی اومدیم  تا کمک کنم.البته وقتی باباحاجی داشت استراحت می کردروضه هم رفتیم و تو پسر خوبی بودی ودر روضه آرام نشستی. وقتی حاج خانوم  دعا می کرد تو بلند می گفتی الهی آمین. .من هم برات یه کمپوت آناناس آورده بودم تاوقتی احساس گشنگی می کنی بهت بدم. وقتی آمدیم خونه تو هوس بچگی هات به سرت زده بود می گفتی مامان من نی نی هستم منو بغل کن. و من بغلت کردم و با آرامش بهت سوپ دادم. و تو هم لبخند می زدی و مثل نی نی ها برام پاهایت را تکان می دادی.) مشغول دیدن تلویزیون شدی تا بابایی بیاید. آن روز بابا ساعت 4 بعدظهر آمد و تو گفتی بابا داشت خوابم می برد چرا دیر کردی. بلاخره حاضرت کردم تا با بابایی بری و من سبزی ها را پاک کنم. می خواستی من هم با هاتون بیایم ولی من نمی خواستم  جمع  مردونتون را خراب کنم. تازه می خواستم چیزی هم یاد بگیری. البته موبایل را به بابایی دادم. فکر کنم ساعت شش و نیم بود که زنگ زدم پس کجائین؟که بابایی گفت به گل پسر داره شام می ده بخوره چون خوابش گرفته!

وقتی بابا تورا آورد خواب خواب بودی. معلوم  بود حسابی  اسب سواری کرده بودی. البته فرداش به من گفتی که سوار اسب  نفیس شدی. بابا تصمیم گرفته تورا در آینده حتما کلاس  سوار کاری بفرسته.

اسب

مابقی عکس ها را ادامه مطلب ببینید:

اصطبل

در اصطبل اسب ها !

اصطبل اسب ها

محمد سپهر و اسب قرمز!

مربی

مربی

اسب

اسب قرمز

سوار کاری

مربی آینده محمد سپهر!

مربی

فردای اون روز با ذوق و شوق گفتی: سوار اسب قرمز شدم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان بیتا
25 دی 90 11:54
خوش به حال محمدسپهر جون آفرین.راستی لپ گل پسر چرا قرمزه؟

به خاطر اینکه پسر خوبی بوده، خاله نفیسه اش (مربی مهد) برچسب گل به صورتش چسبونده.به من هم اجازه نداد بکنم تا اینکه حمومش بردم و...







mamane radin
25 دی 90 15:08
شاد باشید

ممنون!

سميه(مامان آرين)
25 دی 90 16:21
سلام خاله جون...اميدوارم روزي اسب سوار خوبي بشي... پسر منم عاشق اسبه

انشاء الله!
محيا كوچولو
25 دی 90 16:58
سلام خاله. ممنون كه بهم سر زديد.كاشكي منم ميرفتم اسب سواري، راستي خاله من دخترم

ببخشین منو. انشاء الله که تو هم بری سواری!

مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
26 دی 90 0:42
به به چه پسر ورزشکاری!!هزار ماشالله.قربون لپ گلیت.

ممنون که به ما لطف دارین!
مامان نیایش
26 دی 90 11:32
ما شا الله چه پسر شجاعی
مامان عسل
28 دی 90 7:20
به به چه پسر خوب و ورزشکاري

ممنون مامان عسل