سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 27 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

تاج سر مامان

چمخاله و اوقاتي خوش:

1391/6/18 12:29
1,767 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز دلم تقريبا ظهر دوشنبه 6 شهريور ساعت 12:30 اومدم مهد دنبالت تا با بابا بريم خونه و با دوست و همكار بابا كه پسر بچه اي به نام بنيامين 6 ساله داشت  به سمت چمخاله حركت كنيم. توي مسير خونه گرفتي خوابيدي من هم به سرعت وسايل سفر را جمع كردم و بعد از نماز حركت كرديم .مسير طولاني و قشنگ بود من و بابا نشده بود ناهار بخوريم ولي براي توي راه الويه درست كرده بودم. اما نمي دونم چقدر دوست بابا عجله داشت كه زود برسه هرچي اصرار كرديم  قدري توقف كرده و استراحت كنيم انگار گوششان بدهكار نبود فكر كنم ساعت 8 شب بود كه جايي ايستاديم و من تونستم چند لقمه الويه بخورم.خسته و كوفته ساعت 11 شب رسيديم محوطه قشنگي بود بعد از دوچرخه سواري با بنيامين كه پدر و مادرش خوابيده بودند به سمت دريا رفتيم .در مسير برگشت چون هوا خيلي تاريك بود و تو دنبال بابا مي دويدي خوردي زمين و تمام لباس هات كثيف شد وقتي برگشتيم سوئيت بردمت حمام و زود خوابوندمت.

اين چند روزي كه چمخاله بوديم خيلي خوش گذشت ، شنا ، شن بازي و دوچرخه سواري  يه روز هم رفتيم و از نزديك آبشار لونك را ديديم.  در منطقه ای جنگلی کنار جاده کوهستانی لاهیجان به طرف دیلمان آبشار بسیار زیبایی به نام آبشار لونک [Lonak] واقع شده بود  این آبشار دو قولو و دارای طبیعت بکر و دیدنی بود. اونجا به تو خيلي خوش گذشت و به قول خودت يكي از قطعات كشتي حضرت نوح را پيدا كردي.ناهار را در لاهيجان  خورديم كه بابا با يكي از خبرنگارهاي حوزه كاريش  خانم ايماني ديدار داشت.

چون تو عاشق دريا بودي و تادير وقت هم بيدار بودي تصميم گرفتيم صبح زود به سمت دريا بريم تا طلوع خورشيد را ببينيم.بابا در حالي كه خواب بودي بغلت كرد و حركت كرديم .تقريبا وسط هاي راه بود كه چشمهايت را بازكردي و گفتي: سلام صبح بخير چه كار خوبي كردين كه زود مي ريم دريا.

يپنج شنبه  هم بعد از شنا و دوچرخه سواري به سمت تهران حركت كرديبم.بماند كه خيلي گريه كردي و دلت رضايت نمي داد كه بر گرديم.چقدر التماس به موندن كردي ومن گفتم چاره تو اينكه يه زن شمالي بگيري.انگار كه صحبت هايم را نمي شنيدي و بهانه مي گرفتي كه بعد از چند بار تكرار حرف من گفتي: باشه مامان قبول به شرطي كه تو هم پيشم بموني.الهي فداي دلت بشم كه هيچ وقت منو فراموش نمي كني.

قرار بود اين نوشته ها را روز يكشنبه بعد از تعطيلات تهران بنويسم اما چون خيلي كار عقب مونده داشتم گذاشتم براي فردا غافل از اينكه چند روزي سايت تعطيل مي شه تا خدمات بهتري به ما بده .به هر حال بعد از يه غيبت نسبتا كوتاه اومدم و بازم برات مطلب گذاشتم.

محمد سپهر و قايق تندرو:

قايق

مابقي عكس ها را در ادامه مطلب ببينيد:

 

 

 

محمد سپهر  و دريا:

دريا

در حال بازي با بنيامين:

درحال بازي

وبابا  پا به پايت بازي مي كرد...

وبابا

ودريا با  همه چيزش!

قايق

محمد سپهر و اسب سواري:

پسر بچه اي با اسب و سگش كنار ساحل دريا اومدند ،  با اشتياق خاصي روي شن ها به دنبال اسب دويد ي تا بابا بغلت كنه و سوار اسبت كنه. اما من از سگي كه كنار شما پرسه مي زد و پوزه اش را باز و بسته مي كردمتنفر بودم با ترس و وحشت به بابا چسبيده بودم.بابا  بازويت را گرفته بود احساس مي كرد ممكنه سگ حمله كنه كه آقايي اومد و گفت : اين سگ به كسي كاري نداره ولي من خيلي ترسيده بودم و از سگه بدم مي اومد براي همين نتونستم خوب عكس بندازم.

اسب سواري

وتو  ناراحت كه چرا بابا اسب را گرفته و نمي ذاره كه اسب سواري شروع بشه

اسب سواري

سه چرخه سواري در محوطه :

اصلا خستگي سرت نمي شد ، از غذا و خوراك افتاده بودي بازور بهت غذا مي دادم.

دوچرخه سواري

صبح زود ساعت 6:30 موقع طلوع آفتاب:

تازه چشمهايت را باز كرده بودي

طلوع

واينجا:

صبح بخير گلم

صبح زود

طلوع آفتاب

واقعا ديدني بود وقتي كه خورشيد خانوم  با دست مهربونش  قطرات آب را نوازش مي داد

طلوع آفتاب

و آبشار لونك

همه جا با دمپايي

وآبشار لونك

يه عكس يادگاري :

البته ما خانوم ها هم از اين عكس يادگاري زياد انداختيم

يه عكس يادگاري

و باز بازي

آبشار

توي آب دنبال چي بوديد؟!

بازي

ويه" نكسافه" (همون نسكافه خودمون ) تا خستگيم در بره

البته با قطعه اي از كشتي حضرت نوح

تا يادم نرفته بگم سر اين تيكه چوب چند بار با بنيامين دعواتون شد

نسكافه

ونمايي ديگر از كشف اخير محمد سپهر:

(منظورم همين كشتي حضرت نوحه)

بازي

نمي دونم  چطور اونجا به ياد داستان حضرت نوح افتادي ؟اينجا هم به خاطر اينكه با بنيامين دعواتون نشه بابا يه چوب بزرگ براي بنيامين پيدا كرد كه سه نفري اونا حمل كردين اما بابا و مامان بنيامين نذاشتن كه بنيامين اونو با خودش بياره.حالا خر بيار و باقالي باركن............

بازي

تازه يه سيب داده بودم دستت تا گاز بزني اما از بس توي آب بالا و پائين پريدي با اون دمپايي ها پات ليز خورد و ....

افتادن

افتادي زمين!

در حالي كه گريه مي كردي طلبكارانه اومدي پيشم و گفتي:حالا خوب شد خوب شد بخورم زمين تا من بزرگ شم بابا من بزرگم!

آخه وقتي مي خوري  زمين اشكاتو پاك مي كنم ومي گم اشكال نداره آدمي بايد اونقدر بخوره زمين تابزرگ بشه .فكر كنم اين صحبت هم از همين جا نشات مي گيره.

افتادن

وبازي همچنان ادامه دارد

وبازي

بگير د بگير!

اينم از لوس شدن سيد كوچيك

بازي

(ويه دهن كجي به مامان كه فيرت و فيرت عكس مي ندازه)

بابا خفه شدم ديگه!

بازي

بفرمائين ماهي تازه

واين طوري شد كه قطعه چوب برجاي مانده از زمان كشتي حضرت نوح در آشپزخانه دل مامان طبخ شد

بفرمائين

ناهار در رستوران لاهيجان:

محل ملاقات بابا با خبرنگار ايماني

ناهار

ناهار نمي آمدي رستوران قول دادم كه اگه ناهاربخوري زودبيارمت پارك

اينجا هم دور از چشم بنيامين مشغول بازي هستي

 

بازي

و يه قايق بود كه ميكروفن داشت توهم با خوندن شعرهات پارك را گذاشته بودي روي سرت وقتي بازي تموم شد يه چندتايي دورت جمع شده بودند و تشويقت مي كردند كه دوباره شعر بخوني اما من بهت يادآوري كردم كه بايد زود برگرديم تازه ازت قول هم گرفتم كه به بنيامين نگي وگرنه دوباره همون آش و همون كاسه.............

بازي

محمد سپهر كنار گوسفندها:

بازي

از بس توي ماشين با بنيامين كم دعواتون نمي شد وقتي اونا در صف گاز بودن ما هم به خيمه كوچك يه دختر شمالي به اسم بهار كه با مادر بزرگش گوسفند مي فروختن رفتيم و آب چشمه نوشيديم و يه قاچ خربزه.....

توي اين عكس مرغابي اي كه از كنار آبشار لونك خريديم را نشان مي دهي .مرغابي از صدف ساخته شده بود.براي بنيامين هم خريده بودي.

بازي

ويه عكس يادگاري.

عكس يادگاري

كفش هاي كوچيك و ....

كفش

مسير برگشت :

از بس كه خسته بودي خوابت نمي برد با آهنگ گوشي بابا خوابيدي.البته با همين آهنگ هم شب ها در آلاچيق  كنار بوقلمون ها در محوطه غذا مي خوردي و بعد مي خوابيدي.

خواب

مي دونم كه دلت براي دريا تنگ شده:

(شمال كه بوديم ازم قول گرفتي كه يه ماشين بخرم كه هر وقت كه مرخصي هستيم زود خودمون را به دريا برسونيم .البته من زياد اسامي و مدل هاي ماشين را بلد نيستم توهم تقريبا مثل خودمي.اما موندم كه ماشين پژو 206 و مگان را از كجا ياد گرفتي............)

دريا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (42)

مامان گیسوجون
18 شهریور 91 13:27
دوست گلم می شه زحمت بکشید به گیسو جون من رای بدید ممنون می شم

لینک مسابقه

http://koodakeman91.niniweblog.com/post347.php


عزيزم من يه راي دادم اگه بازم مي تونم خبرم كنيد
مرد كوچك من
18 شهریور 91 13:34
سلام مامان زهره
با كمال ميل حتما راي ميديمم
ايشالا هميشه به سفرو شادي


ممنون عزيز دلم
مامان هانیه
18 شهریور 91 13:47
سلام من به گل پسر شمارای دادم هانیه ام باشماره 18توی مسابقه نی نی باحجاب شرکت کرده ممنون می شم بهش رای بدین
اینم آدرسhttp://koodakeman91.niniweblog.com/cat44.php




عزيزم من يه راي دادم
نایسل
18 شهریور 91 13:49
همیشه به سفر عزیز دلم خوبی...
ای پسر ناقالا چه چیزای بلده .. کلی خندیدمممم
راستی مرسی لینکک کردی عزیزمممممم







خواهش مي كنم
نایسل
18 شهریور 91 13:50
من یادم نیست لینکت کردم یا نه


محمد
18 شهریور 91 14:08
عکسای قشنگی بودن
همیشه به تفریح وگردش
شاد باشید وسلامت
رای حتما


ممنون
زهره مامان آریان
18 شهریور 91 14:39
معلومه که حسابی خوش گذشته.ماشالله این وروجک ها خستگی ناپذیرن.آریان هم همینطوره.هرچی بیرون بریم خسته نمیشه.
خدا حفظشون کنه.
راستی لینکیدمتون


ممنون عزيز دلم
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
18 شهریور 91 15:03
افرین گلم خسته نباشی


خواهش مي كنم
خاله مرمر
18 شهریور 91 15:11
سلام دوست عزیز، اومدم تا ازتون کمک بخوام، ریحانه جونم تو مسابقه «نی نی های باحجاب» وبلاگ کودک من شرکت کرده، رای گیری از روز شنبه 91/6/18 تا پایان روز دوشنبه 91/6/20 ادامه داره، اگر میشه یه کوچولو وقت بگذار و برو به این آدرس http://koodakeman91.niniweblog.com/post347.php و در بخش نظرات به شماره 5 ریحانه رای بده، باور کن خیلی وقتتو نمیگیره. پیشاپیش از لطفت ممنونم


انشاء الله مرمر جونم برنده شه
مامان کوروش
18 شهریور 91 15:17
سلام عزیزم چشم حتما رای میدم خوشحال میشم شما هم به کوروش رای بدید توی همون مسابقه شماره 35 ممنون میشم


اين طور كه معلومه همه مامان ها به بچه خودشان راي مي دهند
ني ني شكلك
18 شهریور 91 15:35
سلام مامان محمد سپهر جان ني ني شكلك يه پسر گلتون راي داد اميدوارم حتما" برنده بشيد و در تمامي مراحل زندگي موفق باشيد.
در پناه حق


ممنون عزيز دلم
ني ني شكلك
18 شهریور 91 15:47
مامان زهره عزيز براي تشخيص نماد هر ماه تولد عكسي بر روي صفحه اصلي گذاشتم كه با مراجعه به وبم مي توانيد نماد ماه تولد فرزندتان را كپي كرده و در جاي دلخواه پيست كنيد.


دوباره مراجعه مي كنم
maman talaee
18 شهریور 91 16:50
سلام زهره جوون.پارمین هم توی این مسابقه شرکت کرده خانومی با کد 18
و مامانا هم که به نی نی های خودشون رای میدن.شرمنده گلماز اینکه با شما آشنا شدم خوشوقتم امیدوارم دوستای خوبی واسه هم باشیم.


ممنون عزيز دلم
مادر کوثر
18 شهریور 91 17:12
سلاااااااااااااام مامانییییییییییییی
دلمون تنگ شده بوووووووووود

عزیزممممممممممممم چه عکسایی
چه سفری
چه عالی

چه زیرنوشته های خوبی
همشون زیبا و دلنشین و دوست داشتنی بودن



ممنون عزيز دل خوب مي بيني به هر حال كه سفر كوتاهي بود و اشكهاي گل پسر روانه
مهسا
18 شهریور 91 20:50
سلام
خوش به حالت محمدسپهرم چه جای قشنگی رفتی خوشحالم که حسابی بهت خوش گذشته پسر شیرین زبون بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس


فداي همه خوبي هات
تــــــــــــــک خـــــــــــــــاله کــوثر جــونـــی
19 شهریور 91 0:05
خعــــــــــلی جالب بودن عکس ها...
امیدورام که همیشه خوش بگذره بهتون ، سایه تون برقرار.
اولین عکس هم خعــــــــلی خنده دار شده! اعـــــصاب نداره هاااا


ممنون عزيزم به ما لطف داري منظورت كدام عكسه ؟اوني كه توي درياست ؟
مامان نيما
19 شهریور 91 8:16
اميدورام خوش گذشته باشه عزيزم چرا عكسي از خودت نذاشتي؟


چند بار عكس خودم را گذاشته بودم
مامان احسان
19 شهریور 91 9:03
سلام زهره جون


سلامممممممممممممممممممم
مامان محمد
19 شهریور 91 10:08
همیشه به گشت،بابا ای ول چه کارا که نکردی،دیگه دلی از بازی درآوردی،مخصوصا آب بازی.
انشاالله همیشه شاد و خوشحال باشید.


ممنون عزيز دلم
شاهده
19 شهریور 91 10:43
سلام عزیزم ببخشید این چند روز شدیدا سرم شلوغه الانم از سایت دانششکده اومدم

کلکسیونی از ایده های نو
19 شهریور 91 12:39
بهش رای دادم لینک شدید


عزيزمي!
لحظه عبور
19 شهریور 91 17:43
چه عکس های زیبایی.خوش به حال بچه های لوس امروزی با این مامانها و باباهای مهربون. یادش بخیر، ما که کودک بودیم در ایام تابستان و اوقات فراغت، وقت گرانبهایمان را در جوی آبی که از سر کوچه مان می گذشت میگذراندیم به شنا و آب بازی!!کمبود امکانات بود دیگر..
كودكي ما هم همون طوري گذشت با اين تفاوت كه ما كتار مامان ها آشپزي ياد مي گرفتيم و خياطي!


مریم
20 شهریور 91 11:59
به پیشنهاد بابای دوقلوها من به محمد سپهر رای دادم
ولی ای کاش توی وبتون مسابقه را مطرح می کردین
امیدوارم محمد سپهر برنده بشه


ممنون عزيزم
ستاره زندگی
20 شهریور 91 14:24
سلام مامانی
شما که به ما سر نمیزنی ولی ما با وجود همه گرفتاریها به فکرتون هستیم


باوركن اومدم بهت سر زدم و گفتم محمد سپهر توي مسابقه شركت كرده.....
ستاره زندگی
20 شهریور 91 14:25
به به دریا
طبیعت بهشت گمشده هم تقریبا همین شکل هست.بسیار زیبا


ممنون از نوع نگاهت
ارین و مامانش
20 شهریور 91 15:07
@}; سلام ما رفتیم رای دادیم-


ممنون عزيز دلم
ارین و مامانش
20 شهریور 91 15:12
-----$$$____________$$$$$
_$$$$$$$$_________$$$$$$$
$$$____$$$$______$$__$$$$
$$______$$$$____$$____$$$
$$_______$$$$__$$$____$$$
$$________$$$$_$$$____$$$
$$_________$$$$$$____$$$$
$$$________$$$$$$____$$$_____$$$$
$$$_________$$$$$___$$$$____$$$$$
_$$$________$$$$$__$$$$____$$$$
_$$$$________$$$$_$$$$____$$$$
__$$$$_______$$$$_$$$____$$$
__$$$$$______$$$$$$_____$
____$$$$$$____$$$$$____$$$
________.$$$$$$$$_____$$$$$
_________$$$$$._$$$$$$$$$$$$$$$$
_______s$$$$$$$____$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$________$$$$$$$
__$$$$___$$$$$______$$$$_$$$$
_$$_______$$$$_____$$$_____$$$
$$_______$$$$_$
$$______$$$$___$
$$$___$$$$$___$$
$$$$$$$$$$____$$_--__(▒)(▒)
$$$$$$$$$____$$$---_(▒)(█)(▒)
_$$$$$$_____$$$_____(▒)(▒)
__________$$$$
_________$$$$$__(▒)(▒)
________$$$$$-_(▒)(█)(▒)
_______$$$$$____(▒)(▒)
_______$$$
______$$$_(▒)(▒)
_____$$_-(▒)(█)(▒)
____$$__-_(▒)(▒)
___$
__$$___(▒)(▒)
_$$$-_(▒)(█)(▒)
_$$____(▒)(▒)
_$$
$$ __(▒)(▒)
$$_(▒)(█)(▒)
$$__(▒) (▒)
تقدیم به شما خاله عزیز





ممنون عزيز دلم
مادر کوثر
20 شهریور 91 15:44



من هم ازاون خنده ها
ستاره زندگی
20 شهریور 91 16:11
مامانی نظرتون ثبت نشده بود

بهشت گمشده هم،مکان تفریحی در استان فارس هست.حتما بیایید


واقعا دوست دارم بيام شيراز
محيا كوچولو
20 شهریور 91 16:53
به به شما هم كه سفر بودين خاله جون معلومه كه حسابي هم خوش گذشته كاشكي هميشه سران تو ايران بودن تا هميشه ميشد بري سفر


خدا كنه دعاي ما كه به نوك دماغمون نمي رسه اما شما بچه ها دلهاي پاكي دارين
مائده(ني ني بوس)
20 شهریور 91 20:52
من به محمد سپهر جون راي دادم


ممنون عزيز دلم
سعيد
21 شهریور 91 6:59
سلام
ممنون كه اومدين و منو خوندين
عكساي قشنگي بود
اما مقصر خودتونين كه نگفتين ناهار نخورديم
به هر حال روزاي خوبي بود
تا بعد


سلام ممنون از حضورتون .واقعا روزهاي خوبي بود.خب ديگه همه چيز را نمي شه گفت.اونوقت مي گفتين چقدر شكم گنده هستن.بازم بهتون سر مي زنم
بابای دوقلوها
21 شهریور 91 16:21
همیشه به گردششش
گل پسری حسابی خوش گذرووونده هااا
انشالله همیشه شاد باشید

همه عکسها عالی بود ولی اون عکس محمد با عینک کنار آبشار خیلی قشنگه


ممنون باباي مهربون اونجا ديگه ژست گرفته بود.
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
21 شهریور 91 16:30



ممنون
ستاره زندگی
21 شهریور 91 17:32
سلام
ستاره خانم به روز شد


حتما مي يام
زهرا از نی نی وبلاگ213
22 شهریور 91 23:29
سفر به خوشی


ممنون
زهرا از نی نی وبلاگ213
22 شهریور 91 23:29
سلام ما دو تا پست جدیدگذاشتیم


حتما مي يام
زهرا از نی نی وبلاگ213
22 شهریور 91 23:30
قشنگ توصیف کردی انگار منم اونجا بودم
محمدسپهر عزیزمو میبوسم


ممنون خانومي
ني ني شكلك
23 شهریور 91 16:15
سلام من دوباره به محمدسپهر جان راي دادم. موفق باشيد.


ممنون عزيز دلم
مامان علی خوشتیپ
25 شهریور 91 13:59
خیلی عکسا زیبا بود.آفرین به عکسا و ماشاالله به اونی که توی عکساس



ممنون عزيزم هميشه به ما لطف دارين
یاس
26 شهریور 91 2:19
الهی من قربون اون حرف زدنت برم که اعصاب نداری.عین پارسا.همیشه به خوشی باشی عزیز دلم


ممنون خانومي.شما به ما لطف دارين
مامان آرمان
26 شهریور 91 14:49
سلامی دوباره
همیشه به سفر و خوشی
خوشحالم که سفر خوب و با کوله باری از تجربه برای پسر کوچولوی قوی بوده
همیشه شاد باشید و خوشحال


ممنون عزيز دلم