محمد سپهر و عکس یادگاری
دیروز نه پی روز وقتی از مهد به سمت سرویس می رفتیم. متوجه شدم که علی رضا از سال آینده مدرسه می ره و دیگه همراه مامانش به مهد نمی یاد. گفتم علی رضا بیا پیش محمد سپهر بشین یه عکس یادگاری بیندازیم. بعد از عکس علی رضا با عروسک بت منش بازی می کرد. تو کامیونت را به طرف علی رضا گرفتی و گفتی: علی رضا تو با این بازی کن من با عروسکت که علی رضا اونو به تو نداد تازه به خاطر اینکه دلت آب بیفته عروسک مرد عنکبوتی اش را هم در آورد و به تو نداد. تو که از این رفتار عصبانی شده بودی با کامیونت به سر علی رضا زدی . اشک علی رضا در اومد . من از او به جای تو معذرت خواستم و گفتم علی رضا ببخش. تو هم با قیافه حق به جانب گفتی: چ...
نویسنده :
مامان سيدمحمدسپهر
14:23