يك صبح قبل از رفتن به مهد
سلام تمام بود و نبودم .خوبي؟ مطمئنم كه روز خوبي را شروع كردي چون هرچقدر كه دلت خواست آب بازي كردي. صبحي كنار چمن هاي مهد، باغبان هميشه مهربان يادش رفته بود كه شلنگ آب را ببنده و اين بهترين بهونه بود كه شلنگ آب را بگيري و يه دل سير تموم آب بازي كني.تازه وقتي مي خواستم ازت عكس بگيرم نزديك بود موبايلم را خيس كني.بماند كه چادر و مغنعه و آستين هاي مانتويم خيس شد اما همين كه تو خوشي من هم خوشحالم و تا فردا غمي نيست. باغبان مامان : مابقي عكس ها را در ادامه مطلب ببينيد: ببين چقدر مشغولي: و يه لبخند در گرما گرم كار: ...