سید محمد سپهرسید محمد سپهر، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
سپیده زهرا السادات سپیده زهرا السادات ، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

تاج سر مامان

كوچه هاي شهر ما بوي شهادت مي دهد!

سلام عزيز دلم .ديروز روزه بودم بابا هم خبر داد كه جلسه دارن دير مي ياد بهترين بهونه بود كه با هم بريم خونه ماماني! نمي دونم انگار قسمت بود  وقتي رسيديم جلوي شهرك ديدم چقدر شلوغه گفتم نكنه تصادف شده خوب كه نگاه كردم ديدم تابوت شهيدي بر روي ماشينه! با خاله به سمت ماشين نه به سمت تابوت  شهيد رفتيم شنيده بودم كه قراره به مناسبت شهادت حضرت جواد (ع) پيكرهاي  29 شهيد گمنام دفاع مقدس در استان هاي تهران، ايلام، اصفهان، گلستان، كردستان، زنجان، سيستان و بلوچستان، خوزستان و چهارمحال و بختياري تشييع و خاكسپاري  بشه.اما اونقدر مشغول بودم كه متوجه نبودم امروز شب شهادت امام جواده. خود شهيد طلبيده بود. وقتي تابوت شهيد را ديدي اولش...
25 مهر 1391

مامان اين پل كي درست مي شه.

سلام عزيز دل مامان . "اين پل كي درست مي شه" ؟! اين سوالي هست كه هر روز دوبار تكرار مي كني.موقع آمدن به سمت مهد و موقع برگشت به خانه عزيزم  مهندسان ايراني چند وقتي است كه روي پروژه پل طبقاتي صدر كار مي كنند.براي همين  هميشه با ترافيك روبرو هستيم.بهت حق مي دم كه از اين ترافيك روزانه خسته بشي ومتاسفم كه بايد با اين سن و سال اين مسير را با اين شرايط تحمل كني. هر چند كه واقعا خيلي از تك سر نشينان  اين ترافيك ها را به وجود مي آورند . گلم تو عاشق جرثقيل و تريلي و ماشين هاي بالا برنده هستي و اين ترافيك و ساخت پل بهترين بهونه است كه از پشت شيشه سرويس ، نظاره گرشون باشي . البته اغلب صبح ها خوابي و كمتر ترافيك را درك مي كني ولي ب...
19 مهر 1391

كادوهاي روز كودك

سلام عزيزم وقتي صبح ديروز بردمت مهد يه بنري را جلوي در ورودي گذاشته بودند كه عكس مقام معظم رهبري بود كه براي آرميتا  كتاب ورق مي زد.وقتي عكس را ديدي گفتي: مامان منو ببر پيش امام خميني.درحالي كه لباس هايت را عوض مي كردم گفتم: چند بار بگم  امام فوت كردن.با عصبانيت گفتي: بابا مي دونم مي گم منو ببرين پيش اين امام ! عزيزم ديروز كه  تورا از مهد گرفتم توي دستهات كادويي بود كه همكاران مهد زحمت كشيده بودند ، برات تهيه كرده بودند ، يه ماشين كنترلي. من هم به نوبه خودم سه جلد كتاب با عنوان : قصه بخوان و رنگ كن (1) و (2) و مجموعه 30 جلدي قصه هاي شيرين جهان را برايت تهيه كرده بودم.بابا هم برات يه شمشير خريده بود بدون نيزه ! آخه اين چن...
18 مهر 1391

كلاه قرمزي هم زن گرفت!

عزيزمامان سلام صبح كه داشتم به سمت مهد مي رفتيم  دائم همون سوال تكراري را تكرار كردي.همون سوالي كه بعد از ديدن فيلم كلاه قرمزي به ذهنت خطور كرد. عصر ديروزوقتي  باهم رفتيم سينما پرديس آزادي و فيلم كلاه قرمزي و بچه ننه را ديديم، پرسيدي مامان چرا پسر  عمه زا  آقاي دلقندي را نكشت؟ سوال عجيبي را پرسيده بودي.حتما آقاي دلقندي را يادت هست .همون كه آمدي محل كارو با يك فنجان چاي داغ ازت پذيرايي كرد . اودراين فيلم نقش افسر پادگان را بازي مي كرد و به حق بازي خوبي رااز خودش به نمايش گذاشت.امروز كه ازش پرسيدم چطور به عوامل فيلم معرفي شده برام گفت كه با هماهنگي دستيار برنامه آقاي مختاري به آقاي طهماسبي معرفي شده و بعد از بازي او از ...
12 مهر 1391

عجب اعتماد به نفسي !

  عزيزم سلام مي دونم كه الان در خواب نازي. گلگم تو عاشق هواي پاك طبيعتي و از استشمام اون لذت مي بري. عاشق  دارو درخت و گلي وچقدر قشنگ وقتي ازت كاري را مي خوام انجام مي دي. وقتي حسابي خاك بازي كردي به قول خودت كمك كردي و شير بلال هارا چيدي .كمكم كردي و. خوشه هاي انگوري را كه من مي چيدم در سبد مي گذاشتي و باز با شور و شوقي خاص گردوها را جمع مي كردي. حسابي با  دستهايت پوستهاي سبز گردو را لمس كردي و يه دل سير گردوي تازه خوردي .دستهات حسابي سياه شده بود، شب هنگام وقتي زينب خانوم بهت گفت كه دستهات كثيفه غرغرات شروع شد كه دستهام كثيفه ولي من بهت گفتم: مامان دستات كثيف نيست  تو گردو خوردي . فرداي اون روز وقتي مربي ا...
9 مهر 1391

يه پا كارشناس!

سلام عزيزم امروز مي خوام از  همون هفته اي كه دائم در حال رفت و آمد به بازاربوديم ، صحبت كنيم.همون روزها كه تو هم كارشناس شده بودي و مارا از نظرات گرمت بي خبر نمي ذاشتي. من و بابا به فكر خريد مبل و  پرده و تابلو فرش و پشتي بوديم ، تو هم دستاتو روي  فرش ها مي كشيدي و مي گفتي: مامان اينم خوبه . چند وقتي بود كه بابا دوست داشت دكوراسيون منزل كمي عوض بشه دلمون را زديم به دريا و بنا به وسعمون بعضي چيزهارا نو كرديم. عصر ديروز هم نصاب اومد و پرده ها را وصل كرد .اين چند روز فكري منو قلقلك مي داد خدايا وقتي نوجوان بشي كاشكي آشنايي و دوستي بود كه حجره و مغازه فرشي داشت تا تابستون ها بري اونجا و تجربه كسب كني  ! استاد و كا...
5 مهر 1391

دومين دندان هم ستاره دارشد

سلام گلبوته مامان خوبي .فكر كنم اولين چهارشنبه بعد از ماه رمضان بود كه بردمت دندانپزشكي و دومين دندانت ستاره دارشد. چهارشنبه اول شهريور اون روز  خيلي بي قرار بودي هرچه اصرار كردم صبحانه بخوري گوش نمي دادي، اولين نفر بوديم براي ساعت 8:15 صبح نوبت داشتيم همچين كه دكتر مي خواست به لثه ات بي حسي بزنه اعتراض كردي كه گرسنه هستي ولي من خواستم كه طاقت بياري چون اگه نوبتمون را از دست مي داديم از همه كارها عقب مي افتاديم مخصوصا از كارم. دكتر شبكه پويا نمايي را روشن كرده بود محو تماشاي كارتون بودي كه متوجه سوزش آمپول شدي . چون مثل سري قبل گريه نكردي و بهونه نگرفتي منشي  دكتر روي لباست يه برچسب چسبوند البته براي چك دندان هايت 19 مهر نوبت د...
4 مهر 1391

اولين روز مهد:

سلام عزيزم  يك سال گذشت و عزيز مامان  به پيش آمادگي مي ره. يك سال گذشت و گل مامان بزرگتر شده. ديروز به پيش آمادگي رفي كلاست عوض شده مربي هات عوش شده حتما دوستان جديدي هم پيدا مي كني عصر ديروز كه تحويلت گرفتم :گفتي اي كاش بازم برم كلاس گل بنفشه اما اسم كلاس شما فرزيا بودگفتي مامان اسمش سخته ولي همين الان كه توي اينترنت جستجو كردم متوجه شدم فرزيا همون گلهاي ريزو نازه حتما عكسش را برات مي ذارم عزيزم ديروز كه از مهد تحويلت گرفتم يه بادكنك آبي دستت بود و گفتي :مامان برامون جشن نگرفتنديروز عصر خيلي عصباني بودي تا منو ديدي گفتي: مامان يه چيزي بده بخورم الهي قربونت برم فكر كنم ديگه بايد خودتون غذاي خودتون را بخورين براي همين نتون...
2 مهر 1391

مي تونست خاطره بشه!

سلام عزيزم  خوبي؟!  وقتي شنيدم مامان علي خوشتيپ قصد سفربه تهران دارند خيلي خوشحال شدم مشغول خريدبوديم كه متوجه پيامكشون شدم كه قراره يكشنبه تهران باشند ، تو خواسته ات را پيگيري مي كردي كه بابا برات ارگ بخره انگار هروقت بيرون مي آييم حتما برات بايد يه چيزي بخريم. من هم از فرصت استفاده كردم ودرحالي كه مغازه اسباب بازي فروشي بوديم براي علي يه ماشين  خريدم . با پيامك با هم در ارتباط بوديم تقريبا قرار شده بود روز سه شنبه همديگه را ببينيم اصلا فكرش را نمي كردم اينطوري بشه درست شب سه شنبه  وقتي از خريدبرمي گشتيم هوس فلافل كردي،صبح يكبار بالا اوردي دست و پايم لرزيد خيلي دوست داشتم ببرمت خونه ماماني اما اصرار مي كردي كه دوست د...
26 شهريور 1391